هیچ پایان خوشی وجود ندارد؛
هیچ پایان خوشی وجود ندارد؛
هر چه داستان خوشتر باشد، پایانش تلختر است...
هر چه عاشقانهتر زندگی کنیم، وداع پایانی تلخ تر است... شاید همین میشود که بعضیها عاشق نمی شوند، تلخی را تحمل میکنند ولی پایان را نه. آنسوی چمدان غمهایشان را روی زمین می کشند و سلانه سلانه میروند. حاضر نیستند آنسوی دیگر چمدان را کسی بلند کند تا وزن "بار هستی" متعادل شود. این معادله چقدر به هم می ریزد وقتی یک بار اشتباه میکنیم. این معادله چقدر سخت تر میشود وقتی دو بار اشتباه میکنیم. من فکر میکنم کسی بیش از دو بار اشتباه نمی کند. بقیه اش میشود انتخاب. حساب و کتاب. معامله. داد و ستد. طراحی و برنامه. در این معادلات هم که شکست بخوری، می شوی ورشکسته احساسی.
تفاوتی با ورشکستگی مالی ندارد؛ یا به یاد خاطراتت میفتی و آه میکشی، یا می روی تا با آسیب زدن به دیگران وضعیت خودت را بهتر کنی و خودت را نجات دهی.
چک بی محل عاشقانه میکشی.
این می شود که کل جریان می شود بازی. کاش چمدان را روی کول بگیریم. روی زمین بکشیم.
ولی بازنده خوبی باشیم...
هر چه داستان خوشتر باشد، پایانش تلختر است...
هر چه عاشقانهتر زندگی کنیم، وداع پایانی تلخ تر است... شاید همین میشود که بعضیها عاشق نمی شوند، تلخی را تحمل میکنند ولی پایان را نه. آنسوی چمدان غمهایشان را روی زمین می کشند و سلانه سلانه میروند. حاضر نیستند آنسوی دیگر چمدان را کسی بلند کند تا وزن "بار هستی" متعادل شود. این معادله چقدر به هم می ریزد وقتی یک بار اشتباه میکنیم. این معادله چقدر سخت تر میشود وقتی دو بار اشتباه میکنیم. من فکر میکنم کسی بیش از دو بار اشتباه نمی کند. بقیه اش میشود انتخاب. حساب و کتاب. معامله. داد و ستد. طراحی و برنامه. در این معادلات هم که شکست بخوری، می شوی ورشکسته احساسی.
تفاوتی با ورشکستگی مالی ندارد؛ یا به یاد خاطراتت میفتی و آه میکشی، یا می روی تا با آسیب زدن به دیگران وضعیت خودت را بهتر کنی و خودت را نجات دهی.
چک بی محل عاشقانه میکشی.
این می شود که کل جریان می شود بازی. کاش چمدان را روی کول بگیریم. روی زمین بکشیم.
ولی بازنده خوبی باشیم...
۶۵۰
۰۴ دی ۱۴۰۳