زیباترین محفل این دل با یاد تو زنده است
زیباترین محفل این دل، با یاد تو زنده است
شمع امید این شبها با لبخند تو روشن است
روشن میکنی گاهی امید و گاهی در انتظار
دم نمی زنم ز خستگی ها که دگر بس است
آب می شوم که دگر آب شدنت را نبینم
شرم دارم زخود، دستانت تنهاتر شده است
لطف تو جاری و در وجودم ساری ست
محبت دیده ام و باز لطف تو باقی ست
هرچه در حق تو گویم باز کم است
اوصاف تو به والله وصف ناشدنی ست
گر روزی مرا به دست باد سپاری
هرگز تو را نسپارم در یاد کسی
ندیده ام کسی، طبیب درد، زخود براند
بیمارم و درمانی ، نگو که مرهم نداری
تمام هّم و غم من لبخند لبهای توست
من هیچ ندارم اما جانم فدای توست
#شعرگرافی
#شاعر_حامد_عقیلی
#دیزاین_حامد_عقیلی
#تدوینگر_حامد_عقیلی
#تمام_هّم_و_غم_من_لبخند_لبهای_توست
شمع امید این شبها با لبخند تو روشن است
روشن میکنی گاهی امید و گاهی در انتظار
دم نمی زنم ز خستگی ها که دگر بس است
آب می شوم که دگر آب شدنت را نبینم
شرم دارم زخود، دستانت تنهاتر شده است
لطف تو جاری و در وجودم ساری ست
محبت دیده ام و باز لطف تو باقی ست
هرچه در حق تو گویم باز کم است
اوصاف تو به والله وصف ناشدنی ست
گر روزی مرا به دست باد سپاری
هرگز تو را نسپارم در یاد کسی
ندیده ام کسی، طبیب درد، زخود براند
بیمارم و درمانی ، نگو که مرهم نداری
تمام هّم و غم من لبخند لبهای توست
من هیچ ندارم اما جانم فدای توست
#شعرگرافی
#شاعر_حامد_عقیلی
#دیزاین_حامد_عقیلی
#تدوینگر_حامد_عقیلی
#تمام_هّم_و_غم_من_لبخند_لبهای_توست
- ۴.۵k
- ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط