هوای حرم را حس میکنم ........
هوای حرم را حس میکنم ........
و صدای زیارت خاصه ......
دلم شما را میخواهد... آرامش حرم را ......
کاش میشد چشمهایم را ببندم....
به ثانیه ای بعد بگشایم و خودم را نشسته گوشه ی حرمت در امن آغوشت ببینم .....
آقا دلم گرفته ......
همهمه میخوام از جنس همهمه های حرمت .....
از این همه صدای دروغین خسته ام ......
از این همه فریب این همه ریا ..........
آقا دلم گرفته .....
نه هم زبانی هست نه هم دردی....
که اگر هم بود کاری از دستش برای دل من برنمی آمد ......
دلم یک دست گره گشا... یک درمان قطعی میخواهد ...........
دلم یک راه می خواهد ؛راهی که بن بست نباشد...دلم یک آرامش محض میخواهد .........
آقا ؛دلم شما را میخواهد دلم نفس کشیدن در هوای امن حرم را میخواهد ......
بدون همه ی دغدغه های این زندگی .......
دلم گرفته.... پر از گلایه و حرفم.... پر از شکایتم آقا ...... پر از زمستانم پر از دروغ .......
دلم نور زرد رنگ گنبدتان را میخواهد آقا .....
نجابت دست و دلی که که گره گشاست و بی منت ......
خنکای صبحگاهی حرم .......
دلم گرفته آقا .......
نسیم استجابت میخواهم در این طوفان دو دلی ........
راستی آقا یادتان هست آخرین سفر ؛ خلوت حرم ؛ باران ؛ آئینه ی سنگفرشها ؛
حوضی که میزبان اشک آسمان بود و قطراتت بازیگوش آب از شوق به هوا می پریدند .......
هنوز نمیدانم راز اینکه آن مدتی طولانی زیر باران در حرم راه رفتم و خیس نشدم چه بود........
حیف که نمیشود به این سادگی مهمان شما شد ..........
برای دلم دعا کنید آقا .......
برای دلم دعا کنید .........
و صدای زیارت خاصه ......
دلم شما را میخواهد... آرامش حرم را ......
کاش میشد چشمهایم را ببندم....
به ثانیه ای بعد بگشایم و خودم را نشسته گوشه ی حرمت در امن آغوشت ببینم .....
آقا دلم گرفته ......
همهمه میخوام از جنس همهمه های حرمت .....
از این همه صدای دروغین خسته ام ......
از این همه فریب این همه ریا ..........
آقا دلم گرفته .....
نه هم زبانی هست نه هم دردی....
که اگر هم بود کاری از دستش برای دل من برنمی آمد ......
دلم یک دست گره گشا... یک درمان قطعی میخواهد ...........
دلم یک راه می خواهد ؛راهی که بن بست نباشد...دلم یک آرامش محض میخواهد .........
آقا ؛دلم شما را میخواهد دلم نفس کشیدن در هوای امن حرم را میخواهد ......
بدون همه ی دغدغه های این زندگی .......
دلم گرفته.... پر از گلایه و حرفم.... پر از شکایتم آقا ...... پر از زمستانم پر از دروغ .......
دلم نور زرد رنگ گنبدتان را میخواهد آقا .....
نجابت دست و دلی که که گره گشاست و بی منت ......
خنکای صبحگاهی حرم .......
دلم گرفته آقا .......
نسیم استجابت میخواهم در این طوفان دو دلی ........
راستی آقا یادتان هست آخرین سفر ؛ خلوت حرم ؛ باران ؛ آئینه ی سنگفرشها ؛
حوضی که میزبان اشک آسمان بود و قطراتت بازیگوش آب از شوق به هوا می پریدند .......
هنوز نمیدانم راز اینکه آن مدتی طولانی زیر باران در حرم راه رفتم و خیس نشدم چه بود........
حیف که نمیشود به این سادگی مهمان شما شد ..........
برای دلم دعا کنید آقا .......
برای دلم دعا کنید .........
۱۹.۱k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.