ایشا واگَردی...📸📷
#ایشاواگَردی...📸📷
میگفتی دلت پر از حرفه ،کلمه ها تو مغزت رژه میرن...
با همون لهجه جنوبیت که کم و بیش ازش میفهمیدم میگفتی: دلت پر درد بیده بفهمی چ میگُم؟
دلُم توش تَش در میا انگاری
خومم ایفهمُم چمه اما انگار نمیفهمُم
خاسُم سر ب بیابون بزارم ک یاد ننه پیرم افتادم...
یاد من نیوفتادی؟
_تو خوت از پس خوت بر میای...
بی تو نه...
_شاید روزی برسه مو نباشم؟راسی نباشُم باید از حواسِت به ننم باشا
قراره نباشی؟
_گفتُم شاید...
حالا یه دوسالی گذشته...
حواسم هس به ننه پیرت ، ولی بی تو...
کاش سر به بیابون میزاشتی ولی تو دریا خودته نمینداختی...
گفتن غرق شدی اما من خوب میدونم شنات از همه بهتر بود
گاهی میخاستم با لهجه باهات حرف بزنم شرمم میشد...
شرمم میشد بم بگی لهجه ما مگه به شهریا هم سرایت میکنه!
اره سرایت کرد..
لهجت سرایت کرد،عشقت سرایت کرد...
شاید مث خودت بگم حرفم به گوشِت برسه…
دِلُم سیت تنگ وابیده...
ایشا واگَردی؟
اوسو شاید دلُم اروم بگیره...
شرمم هم نشه لهجت خوت سخن بِگُم...
به قول خوت: دلم تش گرف...تش گرف بعد تو...
دریاهم دگر ارام نیست
و غرلندکنان امواجش را
به ساحل تنهاییم میکوبد
به گمانم دریاهم از نبودنت شاکیست...
✍️رامین وهاب...
«تنهاترین نهنگ دنیا» به خاطر تفاوتش در تولید صدا و انتخاب مسیر مهاجرتش در اقیانوس، تنها بود...
تنها آواز می خواند و تنها سفر می کرد و هیچ کس قادر نبود که سکوت سرشار از آواز او را بفهمد و برای تنهایی اش کاری کند...
تنهایی
به خاطر تفاوت هاست
تفاوت هایی که گاه ملموس اند و گاه ناملموس...
گاهی آن قدر ناملموس که تو از عمق جانت فریاد می زنی
و حتی صدایت را کسی نمی شنود
کسی نمی فهمد همین لحظه چقدر محتاج همدردی هستی و چقدر دوست داری یک نفر از راه برسد و تو...
#هرمزگانزیبا
#بندرعباس
#ابراهیممنصفی_رامیِجنوب
#چوکِبَندِر
میگفتی دلت پر از حرفه ،کلمه ها تو مغزت رژه میرن...
با همون لهجه جنوبیت که کم و بیش ازش میفهمیدم میگفتی: دلت پر درد بیده بفهمی چ میگُم؟
دلُم توش تَش در میا انگاری
خومم ایفهمُم چمه اما انگار نمیفهمُم
خاسُم سر ب بیابون بزارم ک یاد ننه پیرم افتادم...
یاد من نیوفتادی؟
_تو خوت از پس خوت بر میای...
بی تو نه...
_شاید روزی برسه مو نباشم؟راسی نباشُم باید از حواسِت به ننم باشا
قراره نباشی؟
_گفتُم شاید...
حالا یه دوسالی گذشته...
حواسم هس به ننه پیرت ، ولی بی تو...
کاش سر به بیابون میزاشتی ولی تو دریا خودته نمینداختی...
گفتن غرق شدی اما من خوب میدونم شنات از همه بهتر بود
گاهی میخاستم با لهجه باهات حرف بزنم شرمم میشد...
شرمم میشد بم بگی لهجه ما مگه به شهریا هم سرایت میکنه!
اره سرایت کرد..
لهجت سرایت کرد،عشقت سرایت کرد...
شاید مث خودت بگم حرفم به گوشِت برسه…
دِلُم سیت تنگ وابیده...
ایشا واگَردی؟
اوسو شاید دلُم اروم بگیره...
شرمم هم نشه لهجت خوت سخن بِگُم...
به قول خوت: دلم تش گرف...تش گرف بعد تو...
دریاهم دگر ارام نیست
و غرلندکنان امواجش را
به ساحل تنهاییم میکوبد
به گمانم دریاهم از نبودنت شاکیست...
✍️رامین وهاب...
«تنهاترین نهنگ دنیا» به خاطر تفاوتش در تولید صدا و انتخاب مسیر مهاجرتش در اقیانوس، تنها بود...
تنها آواز می خواند و تنها سفر می کرد و هیچ کس قادر نبود که سکوت سرشار از آواز او را بفهمد و برای تنهایی اش کاری کند...
تنهایی
به خاطر تفاوت هاست
تفاوت هایی که گاه ملموس اند و گاه ناملموس...
گاهی آن قدر ناملموس که تو از عمق جانت فریاد می زنی
و حتی صدایت را کسی نمی شنود
کسی نمی فهمد همین لحظه چقدر محتاج همدردی هستی و چقدر دوست داری یک نفر از راه برسد و تو...
#هرمزگانزیبا
#بندرعباس
#ابراهیممنصفی_رامیِجنوب
#چوکِبَندِر
۷۹.۵k
۰۷ مهر ۱۴۰۱