طولی نکشید که متوجه شدم در تاریکی تنها هستم

‍ ‍ طولی نکشید که متوجه شدم در تاریکی‌ تنها هستم...
برای همین است که شوقِ بازی را کنار گذاشتم و برای همیشه خودم را سپردم به بی‌ شکلی‌، به بی‌ حرفی‌، به حیرت بدون کنجکاوی، به تاریکی‌، به سکندری خوردن‌های طولانی با دست‌های گشوده، و پنهان شدن🍃 🌑
دیدگاه ها (۷)

#خاص

باب اسفنجی:بین مرگ و زندگی چیه؟!پاتریک : و 😐 #خاص

افتخار ربوده شدننور ماه به آرامی به جای جای راهروی بزرگ می‌ت...

رمان { برادر ناتنی } پارت ۱۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط