چشم‌های باز پلک‌های بسته

#قسمت‌صد‌وچهاردم

صدای کودک توی کلیسا پیچید: «همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت فرمود.» به مریم لبخند زدم: «می‌دونم مریم جان! شهادت می‌دم که تو پاک بودی و بنده ویژه خدا.» جلوتر رفتم. مجسمه‌ای از عیسی بود روی صلیبی که هرگز به اون کشیده نشد. صدای خدا می‌آید: «عیسی، تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدای دیگر به جز خدای عالم بدانید!؟»


🌿🌍

✍🏻ا.م

#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشم‌های‌باز_پلک‌های‌بسته

#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، نزدیکا، باهم، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇

🆔 @basaerehoseiniyeh
دیدگاه ها (۰)

چشم‌های باز پلک‌های بسته

چشم‌های باز پلک‌های بسته

چشم‌های باز پلک‌های بسته

چشم‌های باز پلک‌های بسته

Dark Blood p۱۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط