روانیِ تو
روانیِ تو
p: 13
با صدای عربده از خواب پریدم تقریبا شب شده بود و مهمونی باید شروع میشد با ترس سمت عمارت رفتم
که یکی منو کشید سمت خودش
&: هیششش نباید بفهمن تو اینجایی
شارلوت بودو نفس نفس میزد
+: چیشده مگه
&: ا.ت منو ببین ارباب داره دنبالت میگرده فک کرده فرار کردی اما تا جایی که میتونی از این عمارت دور شو بعدشم از کره برو
+: میگی چیشده یا نه
&: تو دختر اقای کیم هستی همونی که با کوک دشمنه خب موقعی که ارباب فهمیده تو همون دختره ای به فکر انتقامه میخواد انتقام بگیره با استفاده از تو
+: تو اینارو از کجا فهمیدی
&: هیششش نگا کن درسته باهات یکم بد رفتاری کردم اما نمیخوام بهت صدمه ای وارد شه جیمین تورو میبره تو یه کلبه جنگلی خب تا چند روز همونجا بمون تا بتونی از کره بری
+: کم کم داری میترسونیم
✓: ا.ت تو دختره مهربون و ساده ای هستی ما دلمون نمیخواد بهت صدمه ای وارد شه
+: تو مگه دوست ارباب نیستی پس چرا داری کمکم میکنی
✓: هرچی باشه تو بچه ی کیم هستی گناهی نداری که بخواد از طریق تو انتقام بگیره
&: جیمین ردیابش!
✓: من میدونم کدوم قسمت از بدنش گذاشته ببین ا.ت یکم درد داره سعی کن جیغ نکشی
با ترس به جیمین نگاه کردم
که یچیزی وارد پوست دستم شد از درد صورتم جمع شده بود و شارلوت جلوی دهنم و گرفته بود
جیمین با یه موچین یه چیزه ریزی و از دستم در اورد
دستمو گرفت و لب زد
✓: بیا بریم تا دیر نشده
باهاش رفتم اما نمیدوستم یروزی قراره همین پسر با ارباب سرد و خشنم سر عشق به من دعوا کنن و یکیشون سر همین دعوا کشته شه
هیچکدوم از این اتفاق هارو خبر نداشتم
از در پشتی عمارت رفتیم بیرون دستم داشت شر شر خون میریخت ازش
p: 13
با صدای عربده از خواب پریدم تقریبا شب شده بود و مهمونی باید شروع میشد با ترس سمت عمارت رفتم
که یکی منو کشید سمت خودش
&: هیششش نباید بفهمن تو اینجایی
شارلوت بودو نفس نفس میزد
+: چیشده مگه
&: ا.ت منو ببین ارباب داره دنبالت میگرده فک کرده فرار کردی اما تا جایی که میتونی از این عمارت دور شو بعدشم از کره برو
+: میگی چیشده یا نه
&: تو دختر اقای کیم هستی همونی که با کوک دشمنه خب موقعی که ارباب فهمیده تو همون دختره ای به فکر انتقامه میخواد انتقام بگیره با استفاده از تو
+: تو اینارو از کجا فهمیدی
&: هیششش نگا کن درسته باهات یکم بد رفتاری کردم اما نمیخوام بهت صدمه ای وارد شه جیمین تورو میبره تو یه کلبه جنگلی خب تا چند روز همونجا بمون تا بتونی از کره بری
+: کم کم داری میترسونیم
✓: ا.ت تو دختره مهربون و ساده ای هستی ما دلمون نمیخواد بهت صدمه ای وارد شه
+: تو مگه دوست ارباب نیستی پس چرا داری کمکم میکنی
✓: هرچی باشه تو بچه ی کیم هستی گناهی نداری که بخواد از طریق تو انتقام بگیره
&: جیمین ردیابش!
✓: من میدونم کدوم قسمت از بدنش گذاشته ببین ا.ت یکم درد داره سعی کن جیغ نکشی
با ترس به جیمین نگاه کردم
که یچیزی وارد پوست دستم شد از درد صورتم جمع شده بود و شارلوت جلوی دهنم و گرفته بود
جیمین با یه موچین یه چیزه ریزی و از دستم در اورد
دستمو گرفت و لب زد
✓: بیا بریم تا دیر نشده
باهاش رفتم اما نمیدوستم یروزی قراره همین پسر با ارباب سرد و خشنم سر عشق به من دعوا کنن و یکیشون سر همین دعوا کشته شه
هیچکدوم از این اتفاق هارو خبر نداشتم
از در پشتی عمارت رفتیم بیرون دستم داشت شر شر خون میریخت ازش
۳.۹k
۲۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.