روانیِ تو
روانیِ تو
p: 12
بعد گذاشت و رفت یعنی چیکار باهام داشت
این عمارت همش یه دردسری داره یا جریان لارا
یا همین حرف زدن این پسره
ادم و گیج میکنن
شارلوت دستش و گذاشت رو شونم
&: تو چی داری که ارباب نگاهت میکنه و خودتو جذب ارباب کردی
با تعجب نگاش کردم و گفتم
+: من چمیدونم ادمای تو این خونه یچیزیشون هست
&: یعنی تو واسه ارباب عشوه و این چیا نیومدی
خنده ای کردم و بهش نگاه کردم لب زدم
+: چرا باید برای این مرد سادیسمی روانی عشوه بیام فکرایی میکنیا
با صدای اجوما به خودمون اومدیم
#: برید به کار هاتون برسید پس چرا وایسادید منو نگاه میکنید زود باشید امشب ارباب مهونی داره تو این عمارت تا یه ساعت دیگه اینجا تمیز نشده باشه سرتون و میکنه
همه با عجله رفتن سمت کار هایی که اجوما بهشون گفته
#: هی دختر برو حیاط و تمیز کن
+: چشم
سریع رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن حیاط بعد از تمیز کردن حیاط گوشه ی حیاط نشستم و نفهمیدم کی خوابم برد..
p: 12
بعد گذاشت و رفت یعنی چیکار باهام داشت
این عمارت همش یه دردسری داره یا جریان لارا
یا همین حرف زدن این پسره
ادم و گیج میکنن
شارلوت دستش و گذاشت رو شونم
&: تو چی داری که ارباب نگاهت میکنه و خودتو جذب ارباب کردی
با تعجب نگاش کردم و گفتم
+: من چمیدونم ادمای تو این خونه یچیزیشون هست
&: یعنی تو واسه ارباب عشوه و این چیا نیومدی
خنده ای کردم و بهش نگاه کردم لب زدم
+: چرا باید برای این مرد سادیسمی روانی عشوه بیام فکرایی میکنیا
با صدای اجوما به خودمون اومدیم
#: برید به کار هاتون برسید پس چرا وایسادید منو نگاه میکنید زود باشید امشب ارباب مهونی داره تو این عمارت تا یه ساعت دیگه اینجا تمیز نشده باشه سرتون و میکنه
همه با عجله رفتن سمت کار هایی که اجوما بهشون گفته
#: هی دختر برو حیاط و تمیز کن
+: چشم
سریع رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن حیاط بعد از تمیز کردن حیاط گوشه ی حیاط نشستم و نفهمیدم کی خوابم برد..
۶۰۵
۱۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.