خونه بودم بهم زنگ زد و گفت :
خونه بودم بهم زنگ زد و گفت :
دیدی چه بارونی میاد؟
تعجب کردم رفتم لب پنجره اتاقم
وقتی پنجره رو باز کردم
دیدم اون پایین داره نگاه میکنه
انگار دنیا رو دادن بهم و قهقهه زدم
عادت شد براش و هر وقت میگفت بارونه
میرفتم دم پنجره
میخوام بگم کاش بارون بیاد دوباره
خیلی وقته همه جا خشکه....
دیدی چه بارونی میاد؟
تعجب کردم رفتم لب پنجره اتاقم
وقتی پنجره رو باز کردم
دیدم اون پایین داره نگاه میکنه
انگار دنیا رو دادن بهم و قهقهه زدم
عادت شد براش و هر وقت میگفت بارونه
میرفتم دم پنجره
میخوام بگم کاش بارون بیاد دوباره
خیلی وقته همه جا خشکه....
۶.۸k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳