عشق چیز خوبیه پارت

عشق چیز خوبیه پارت ۶
صبح از خواب بلند شدم لباسمو عوض کردم و اجوما اومد گفت صبحانه حاضره گفتم الان میام رفتم پایین وقتی میخواستم روی صندلی بشینم کوک بهم گفت
کوک : بیا اینجا بشین ( اشاره به بین پاهاش میکنه ) ( کوک خجالت بکش ) دوست دارم اینجا بشینه به تو چه ( بی ادب )
به کوک گفتم
ات : نه نمیخوام اونجا بشینم
کوک : نکنه دلت تنبیه میخواد
وقتی گفت نکنه دلت تنبیه میخواد ترسیدم و گفتم باشه رفتم نشستم از خجالت داشتم میمردم میتونستم قشنگ حسش کنم به کوک نگاه کردم که دیدم داره منحرفانه نگام میکنه صبحانم رو خوردم و رفتم توی اتاقم
کوک : میخوام امشب با هم بریم کافه ساعت شیش میام دنبالت
ات : باشه
کوک رفت از سرکار من رفتم توی اتاقم و خوابیدم بلند شدم و دیدم ساعت پنجه تند تند رفتم یه حموم ۲۰ دقیقه ای و بعدش یه ماسک صورت گذاشتم و ارایش کردم و لباسم رو انتخاب کردم و پوشیدم که کوک زنگ زد گفت پایین منتظرتم رفتم پایین و سوار ماشین شدم
رسیدیم کافه خیلی کافه ی بزرگ و باکلاسی بود رفتیم روی صندلی نشستیم و کوک به گارسون گفت بیاد
گارسون : چی میل دارید ؟
کوک : ات تو چی میخوای من استیک میخوام
ات : منم استیک میخوام
گارسون رفت
برام پیام اومد که دیدم سوهوعه سوهو دوست بچگیامه و چند روز پیش بهم درخواست داد که باهاش رل بزنم من گفتم باید فکر کنم سوهو پیام داد که گفته بود
سوهو توی پیامک : سلام ات خوبی راجبش فکر کردی ؟
سوهو پشت سر هم پیام میداد که یهو جونگکوک گوشی رو از دستم گرفت و خوند
کوک : به چی فکر کردی ؟ ( با عصبانیت )
ات : سوهو دوستمه چند روز پیش بهم درخواست داد
کوک : چه غلطا اونوقت تو بهش چی گفتی ؟ ( با عصبانیت )
ات : هنوز بهش جواب ندادم
کوک : خوبه وگرنه میدونستم باهات چیکار کنم زودباش به سوهو جونت بگو ما فقط با هم دوستیم و من خودم دوست پسر دارم وگرنه دارم برات خانم کوچولو
ات : باشه
به سوهو گفتم من و تو فقط با هم دوستیم و من دوست پسر دارم
غذا اومد و غذا رو خوردیم و سوار ماشین شدیم رو رفتیم خونه من رفتم توی اتاقم که یهو ......
ادامه دارد
دیدگاه ها (۰)

مرسی از حمایتت زیبا 💕💕

عشق چیز خوبیه پارت ۷ که یهو جونگکوک اومد توی اتاق هی نزدیک و...

عشق چیز خوبیه پارت ۵ که یهو یه پسری رو دیدم که قیافش برام اش...

عشق چیز خوبیه پارت ۴ صبح از خواب بلند شدم یکی که بهش میومد س...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط