بعضی وقت ها فکر میکنم که احساسات زیادی برای کسایی که لیاق
بعضی وقت ها فکر میکنم که احساسات زیادی برای کسایی که لیاقتش رو ندارند خرج کردم، یا شاید برعکس..
هر چی بیشتر میگذره به این فکر میکنم که من همیشه میخوام افسار احساسات دیگران دستم باشه اما، افسار احساسات خودم رها بود!
دیگه باید برای خودم زندگی کنم، بالغ بشم..
بزرگ شدن پروسه دردناکی هست که تورو به فریاد وا میداره و از درون تیکه تیکت میکنه..
وقتی که از لحاظ جسمی خسته ای و میخوای بخوابی باید برای آیندت تلاش کنی..
وقتی که از بغض سر ریزی باید قورتش بدی و به کارای عقب موندت برسی..
و وقتی نیاز به یک فرد داری، چشمات به جز فضای خالی اتاق چیزی نمیبینه:)
به خاطر همین تصمیم گرفتم کسی جز خودم و احساساتم رو نبینم..
_دردنوشت
هر چی بیشتر میگذره به این فکر میکنم که من همیشه میخوام افسار احساسات دیگران دستم باشه اما، افسار احساسات خودم رها بود!
دیگه باید برای خودم زندگی کنم، بالغ بشم..
بزرگ شدن پروسه دردناکی هست که تورو به فریاد وا میداره و از درون تیکه تیکت میکنه..
وقتی که از لحاظ جسمی خسته ای و میخوای بخوابی باید برای آیندت تلاش کنی..
وقتی که از بغض سر ریزی باید قورتش بدی و به کارای عقب موندت برسی..
و وقتی نیاز به یک فرد داری، چشمات به جز فضای خالی اتاق چیزی نمیبینه:)
به خاطر همین تصمیم گرفتم کسی جز خودم و احساساتم رو نبینم..
_دردنوشت
۴.۸k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.