در خواب هاي بَدَم رؤياها دل گرفته اند
در خواب هاي بَدَم رؤياها دل گرفته اند
بيداريم دلتنگیست، که از چشم شهر میچکد
گاهی تکیه داده بر تیر چراغ برق
گاهی دست در دست زنی که به هیچ جا میرود
توافق کرده ام با خودم
من بیشتر راه بروم
او کمتر بغض کند رفتنت را
باید قبل از هر چیز
نداشتنت را به آغوش بکشم. ...
وگرنه "من" لبریز از توست...
بيداريم دلتنگیست، که از چشم شهر میچکد
گاهی تکیه داده بر تیر چراغ برق
گاهی دست در دست زنی که به هیچ جا میرود
توافق کرده ام با خودم
من بیشتر راه بروم
او کمتر بغض کند رفتنت را
باید قبل از هر چیز
نداشتنت را به آغوش بکشم. ...
وگرنه "من" لبریز از توست...
۱۱.۳k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲