در تازگیِ یک اندیشهی بدون موضوع؛
مانند زن جوانی که پشتش را بر دری کاملاً باز تکیه و منتظر آمدن دوستی است، اما او نمیآید.ولی زن هم چنان منتظر میماند،
سپس روز دیگر،بعد روز دیگری و تمام روزهای زندگی اوست که از برابرش میگذرد،همیشه همان جا،مطمئن، پشت به در بزرگِ چوبی...سپس مرگ اوست که فرا میرسد،نوازشش میکند بدون این که او را در بر بگیرد.تنها سکوتی به تمامی آن سکوتی که در برابر اوست میافزاید.این گونهاند تفکراتی که در شبها به سراغ ما میآیند...!
#کریستین_بوبن
#نامههای_طلایی
در تازگیِ یک اندیشهی بدون موضوع؛
مانند زن جوانی که پشتش را بر دری کاملاً باز تکیه و منتظر آمدن دوستی است، اما او نمیآید.ولی زن هم چنان منتظر میماند،
سپس روز دیگر،بعد روز دیگری و تمام روزهای زندگی اوست که از برابرش میگذرد،همیشه همان جا،مطمئن، پشت به در بزرگِ چوبی...سپس مرگ اوست که فرا میرسد،نوازشش میکند بدون این که او را در بر بگیرد.تنها سکوتی به تمامی آن سکوتی که در برابر اوست میافزاید.این گونهاند تفکراتی که در شبها به سراغ ما میآیند...!
#کریستین_بوبن
#نامههای_طلایی
۱۸.۷k
۱۳ آذر ۱۴۰۲