تو را دوست دارم چون

تو را دوست دارم چون
نان و نمک ‌
چون لبان گر گرفته از تب ‌
که نیمه شبان در التهاب
قطره‌ای آب
بر شیر آبی بچسبد
تو را دوست دارم ‌

چون لحظه‌ی شوق، شبهه،
انتظار و نگرانی ‌
در گشودن بسته‌ی بزرگی ‌
که نمی دانی در آن چیست ‌
تو را دوست دارم ‌
چون سفر نخستین با هواپیما بر
فراز اقیانوس ‌
چون غوغای درونم ‌
لرزش دل و دستم ‌
در آستانه ی دیداری در استانبول ‌
تو را دوست دارم
چون گفتن ‌"شکر خدا زنده‌ام"

#ناظم_حکمت
دیدگاه ها (۰)

من كه مشتاق حضورم تو چرا بيش و كميلحظه اي مي دوي و گاه دريغ ...

آدمها همیشه خوب و به خاطر پیدا کردن خوب تر ها رها میکننغافل ...

خیال قشنگی ست؛شنیدن صدای خش خش برگ ها زیر پاهایمان...قدم زدن...

فکر و ذکرمان شد کسب آبرو. چه آبرویی ؟مملکت رو تعطیل کنید. دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط