بعد نگاه میکنی می بینی حرف دیگری نمانده. ساکت می شوی. کمی
بعد نگاه میکنی می بینی حرف دیگری نمانده. ساکت می شوی. کمی که می گذرد، از سکوت می ترسی. پناه می بری به آدمهای تکراری که حرفهای تکراری می زنند. تنها همینش خوب است که مجبور نیستی گوش کنی، چون از پیش می دانی قرار است چه کلماتی را بشنوی. حالا تا کی دوباره دلت سکوت بخواهد و صداها را حذف کنی..... و مثل یک اتم سرگردان در یک مولکول بی فایده، در این دایره سرگردان می مانی....
۱۸.۹k
۰۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.