به انحناهای تنت فکر نمی کنم ، نه. به تند شدن نفسهات. به ب
به انحناهای تنت فکر نمی کنم ، نه. به تند شدن نفسهات. به بوسیدن گردنت ، چهارانگشت پایین تر از لاله گوش. به دستهایم که گم شوند در زوایای پنهان تنت فکر نمی کنم. به غرق شدن لای گیسوان نمدارت ، به بوسیدن کتف برهنه ات ، به نوازش کردن پوست نرم گندمیت ، به آغوشت ، به نی لبک مهره های کمرت ، به نوشیدنت فکر نمی کنم. به لبهات ، لبهای نازک خشکت فکر نمی کنم. به چشمهات ، وقتی مستند و بوسه می خواهند فکر نمی کنم. به پیچ و خم نفسگیر تنت ، جاده ای که مرا به بهشت می رساند فکر نمی کنم .
به تو ، به تن تو فکر نمی کنم. ندارمت ، نشسته ام اینجا ، آوازهای نبودنت را گوش می کنم از هزار حنجره سرطانی لال. و به مردی فکر می کنم که داری به او ، به تن او فکر می کنی .....
به تو ، به تن تو فکر نمی کنم. ندارمت ، نشسته ام اینجا ، آوازهای نبودنت را گوش می کنم از هزار حنجره سرطانی لال. و به مردی فکر می کنم که داری به او ، به تن او فکر می کنی .....
۳۲.۷k
۰۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.