به انحناهای تنت فکر نمی کنم نه به تند شدن نفسهات به ب

به انحناهای تنت فکر نمی کنم ، نه. به تند شدن نفسهات. به بوسیدن گردنت ، چهارانگشت پایین تر از لاله گوش. به دستهایم که گم شوند در زوایای پنهان تنت فکر نمی کنم. به غرق شدن لای گیسوان نمدارت ، به بوسیدن کتف برهنه ات ، به نوازش کردن پوست نرم گندمیت ، به آغوشت ، به نی لبک مهره های کمرت ، به نوشیدنت فکر نمی کنم. به لبهات ، لبهای نازک خشکت فکر نمی کنم. به چشمهات ، وقتی مستند و بوسه می خواهند فکر نمی کنم. به پیچ و خم نفسگیر تنت ، جاده ای که مرا به بهشت می رساند فکر نمی کنم .
به تو ، به تن تو فکر نمی کنم. ندارمت ، نشسته ام اینجا ، آوازهای نبودنت را گوش می کنم از هزار حنجره سرطانی لال. و به مردی فکر می کنم که داری به او ، به تن او فکر می کنی .....
دیدگاه ها (۳)

بعد می بینی انگار صدایش را فراموش کرده ای، آن لحن خاصش را. آ...

می‌خواستم خانه‌ای داشته‌باشم با تو. کوچک و نورگیر و‌ دنج. پن...

یواشکی دوستش داشتم. میترسیدم از این دوست داشتن باخبر شودو مث...

به آدمها يادآوري كن قشنگند، ممكن است يادشان رفته باشد. به خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط