قدیمها یک مدل عروسکی بود که هروقت شکمش را فشار میدادی میگ

قدیمها یک مدل عروسکی بود که هروقت شکمش را فشار میدادی میگفت "آی‌لاویو" و میخندید. اگر گوشه‌ی کمد رهایش میکردی و میرفتی چندوقت دیگر میامدی هم برایش مهم نبود. چیزی از عشقش کم نمیشد. همه‌چیز مثل روز اول بود. باز هم اگر شکمش را فشار میدادی میگفت "آی‌لاویو" و میخندید... ولی دنیای واقعی اینجوری نیست. اگر بعد از مدتها فراموشی، شکم عروسکت را فشار بدهی ممکن است به‌جای "آی‌لاویو"، با صدای محسن نامجو بگوید "دستت به من نزن"...
دیدگاه ها (۳)

نخست ، هیچ نبود . بیابان بود ، و باران بود ، و سنگ . باران ،...

تلنگر؛بعد از ازدواج یادمان باشد که برای سرگرمی خودمان،برای ن...

هی دستهایت را حلقه می‌کنی دور خیال تنش ، سفت می‌فشاری تن نرم...

از یاد نبر که از یاد نبردمت، از یاد نبر که باران شدم تو را و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط