پارت سه
پارت سه
هشت سال بعد
جونگ کوک
الان نزدیگ هشت ساله که من پیش یومین وسوجون زندگی میکنم واقعا زندگی خوبی رو توی این هشت سال داشتم توی ده سالگیم از یومین خواستم یه پرورشگاه باز کنه ولان ما شش ساله که یه پرورشگاه داریم هر کودک ازاری که بشه وبه ما گذارش داده بشه سریع پی گیری میکنیم هر بچه بی سر پناهی که باشه رو براش جا فراهم میکنیم
پنج روز دیگه تولدمه و یومین برام یه عمارت اماده کرده از اولم بهم گفته بود که هجده سالگیم باید روی پای خودم وایسم
ویو صبح
یومین. سلام به پسر قشنگم
کوک. سلام مامان سلام بابا.
جویس. به به بلاخره ما پسرمونو دیدیم چنوقت بود باهم صحونه نمیخوردیم
یومین. انقدر شلوغش نکن کلا دوروز بود
جویس. ولی برای من هفتاد روز بود🥲
کوک. خوشحالم که انقدر بهم وابسته اید
جویس. بله دیگه
کوک
بعد صبحونه رفتم بالا وبعد رفتم اتاقم رفتم سر کمد نمیدونم چرا ولی امروز یه حسی بهم میگفت کت شلوار همیشگیمو نپوشم وتیپ رسمی نزنم
پس یه لباس بیرونی ساده بوشیدم
ورفتم به پرورشگاه
طبق معمول همه یبچه هادورم جمع میشدن وکاغذای ارزو هاشونو بهم میدادن
بعد اون شلوغی رفتم توی اتاقم و پرونده بچه های جدیدو چک میکردم که از راه رو صدای جیغ او مد تا از جام بلند شم یکی در اتاقو باز کرد
با صحنه ای که دیدم تمام وجودمو خشم برداشت
به یه زنو مرد ویه دختر مواجه شدم که زنه گوش دختررو داشت میپیچوند
من که حسابی دلم برای دختره سوخته بود به قدش نمیخورد 12سالش باشه
زن. بچه تا چند سال قیول میکنید
کوک. 18 سال (دوروغ بود تا 12 سال قبول میکردن)
زن خوبه این دختر 16سالشه سالشه
دختر. گوشمو ول کنننننننننن
زن گوش دخترو بیشتر پیچون وگفت
چی شنیدم
مرد. ولش کن گناه داره
زن. توحرف نزن..
کوک که دید دعوا داره عوج میگیره از فرست سوع استفاده کرد و کاغذارو داد بزن که امضاع کنه
زن نفهمید چی رو امضاع کرده چو همزمان موقع امضا داشت دعوا میکرد
کوک دستشو دور کمر دختر میگیره و دخترو سمت خودش می کشونه
برای چی به این دختر دست میزنین
زن نفهمیدم چئ گفتید
کوک طبق این قرار داد شما با این دختر هیچ سنمی ندارید
زن. چیییی
کوک. حالا بفرمایید بیرون
کوک زنو مرد رو به بیرون می اندازد وبهسمت دختر میرود
هشت سال بعد
جونگ کوک
الان نزدیگ هشت ساله که من پیش یومین وسوجون زندگی میکنم واقعا زندگی خوبی رو توی این هشت سال داشتم توی ده سالگیم از یومین خواستم یه پرورشگاه باز کنه ولان ما شش ساله که یه پرورشگاه داریم هر کودک ازاری که بشه وبه ما گذارش داده بشه سریع پی گیری میکنیم هر بچه بی سر پناهی که باشه رو براش جا فراهم میکنیم
پنج روز دیگه تولدمه و یومین برام یه عمارت اماده کرده از اولم بهم گفته بود که هجده سالگیم باید روی پای خودم وایسم
ویو صبح
یومین. سلام به پسر قشنگم
کوک. سلام مامان سلام بابا.
جویس. به به بلاخره ما پسرمونو دیدیم چنوقت بود باهم صحونه نمیخوردیم
یومین. انقدر شلوغش نکن کلا دوروز بود
جویس. ولی برای من هفتاد روز بود🥲
کوک. خوشحالم که انقدر بهم وابسته اید
جویس. بله دیگه
کوک
بعد صبحونه رفتم بالا وبعد رفتم اتاقم رفتم سر کمد نمیدونم چرا ولی امروز یه حسی بهم میگفت کت شلوار همیشگیمو نپوشم وتیپ رسمی نزنم
پس یه لباس بیرونی ساده بوشیدم
ورفتم به پرورشگاه
طبق معمول همه یبچه هادورم جمع میشدن وکاغذای ارزو هاشونو بهم میدادن
بعد اون شلوغی رفتم توی اتاقم و پرونده بچه های جدیدو چک میکردم که از راه رو صدای جیغ او مد تا از جام بلند شم یکی در اتاقو باز کرد
با صحنه ای که دیدم تمام وجودمو خشم برداشت
به یه زنو مرد ویه دختر مواجه شدم که زنه گوش دختررو داشت میپیچوند
من که حسابی دلم برای دختره سوخته بود به قدش نمیخورد 12سالش باشه
زن. بچه تا چند سال قیول میکنید
کوک. 18 سال (دوروغ بود تا 12 سال قبول میکردن)
زن خوبه این دختر 16سالشه سالشه
دختر. گوشمو ول کنننننننننن
زن گوش دخترو بیشتر پیچون وگفت
چی شنیدم
مرد. ولش کن گناه داره
زن. توحرف نزن..
کوک که دید دعوا داره عوج میگیره از فرست سوع استفاده کرد و کاغذارو داد بزن که امضاع کنه
زن نفهمید چی رو امضاع کرده چو همزمان موقع امضا داشت دعوا میکرد
کوک دستشو دور کمر دختر میگیره و دخترو سمت خودش می کشونه
برای چی به این دختر دست میزنین
زن نفهمیدم چئ گفتید
کوک طبق این قرار داد شما با این دختر هیچ سنمی ندارید
زن. چیییی
کوک. حالا بفرمایید بیرون
کوک زنو مرد رو به بیرون می اندازد وبهسمت دختر میرود
۳.۵k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.