مادرم هیچ وقت به نبودنت عادت نمیکنم چقدر خوب بود اگر آغوش
مادرم هیچ وقت به نبودنت عادت نمیکنم چقدر خوب بود اگر آغوش
مهربانت را داشتم
هنوزم هرجا نامت را میشنوم به لرزه میافتم
هر جا مادری را با فرزندش میبینم
زیر لب می گویم من هم روزی مادر داشتم
من هم روزی گرمای وجودش را داشتم
مادرم کاش میدانستی که این روزها
بیشتر از گذشته به وجود احتیاج دارم
اما میدانم تو هنوز هم پیش خدا واسطه حل مشکلات من هستی
این اطمینان را از آرامش قلبم دارم
امروز با شاخه گلی سرخ و دستانی لرزان به دیدارت می آیم
این اشکهای من از سر دلتنگی ست
دلتنگی برای بوسه زدن بر دست های مهربانت
کاش بودی امروز دلم آتش گرفت و
دوباره جای خالیت را حس کردم
می دانم جای تو خوب است و
فرشته های آسمان امروز را
برایت جشن می گیرند
چون میدانم که بهشت زیر پای توست
مهربانت را داشتم
هنوزم هرجا نامت را میشنوم به لرزه میافتم
هر جا مادری را با فرزندش میبینم
زیر لب می گویم من هم روزی مادر داشتم
من هم روزی گرمای وجودش را داشتم
مادرم کاش میدانستی که این روزها
بیشتر از گذشته به وجود احتیاج دارم
اما میدانم تو هنوز هم پیش خدا واسطه حل مشکلات من هستی
این اطمینان را از آرامش قلبم دارم
امروز با شاخه گلی سرخ و دستانی لرزان به دیدارت می آیم
این اشکهای من از سر دلتنگی ست
دلتنگی برای بوسه زدن بر دست های مهربانت
کاش بودی امروز دلم آتش گرفت و
دوباره جای خالیت را حس کردم
می دانم جای تو خوب است و
فرشته های آسمان امروز را
برایت جشن می گیرند
چون میدانم که بهشت زیر پای توست
۱۳.۶k
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.