آدم گاهی
آدم گاهی
آن قدر دلش میگیرد
که به سایهای گرم میشود
میبیند عجب
چشمهای دیوانهای دارد
و آغوشش بهشت است
و صدایش آشناست
سایهای که
از قصهای دور آمده
از سرگذشتی دیرین
از دنیایی آشنا
و از روزهایی آتشین
آدم گاهی
آن قدر دلش میگیرد
که به سایهای اعتماد میکند
او را به شبنشینی
رویا دعوت میکند
او را به حال
خوش خلسه میبرد
آدم گاهی
آن قدر دلش میگیرد
که به سایهای میگوید:
« گرمم کن »
⦃#𝑺𝒆𝒕𝒂𝒓𝒆𝒉★⦄
آن قدر دلش میگیرد
که به سایهای گرم میشود
میبیند عجب
چشمهای دیوانهای دارد
و آغوشش بهشت است
و صدایش آشناست
سایهای که
از قصهای دور آمده
از سرگذشتی دیرین
از دنیایی آشنا
و از روزهایی آتشین
آدم گاهی
آن قدر دلش میگیرد
که به سایهای اعتماد میکند
او را به شبنشینی
رویا دعوت میکند
او را به حال
خوش خلسه میبرد
آدم گاهی
آن قدر دلش میگیرد
که به سایهای میگوید:
« گرمم کن »
⦃#𝑺𝒆𝒕𝒂𝒓𝒆𝒉★⦄
۴۶.۱k
۲۸ دی ۱۴۰۰