پارت۵
#پارت۵
همین که خواست با چاقو بهش صدمه بزنه ماشه رو کشیدم و خودم هم نفهمیدم که کی شلیک کردم.
چشامو که بسته بود باز کردم و با زنی که زمین بود و تهیونگی که گوشاشو گرفته بود مواجه شدم.
ات: ت..ت..تهی..ونگ
تهیونگ: ات.... تو... تو الان
ات: من.... ادم کشتم؟...
دستام میلرزیدن
ات: نه نه نه من این کارو نکردم.
تهیونگ بغلم کرد.
تهیونگ: اونی آروم باش لطفا
تفنگو انداختم زمین و خودم هم رو زمین زانو زدم
تهیونگ هم کنارم نشست
اروم و بی صدا شروع کردم به اشک ریختن
چرا این اتفاقا افتاد چراااا
میترسیدم
خیلی میترسیدم
اون زن دیوونه نفس نمیکشید و من واقعا گیج شده بودم
بعد از رو راست کردن جنازه با تهیونگ رفتیم اتاق من تا بخوابیم.
اما هیچ کدوممون نتونستیم بخوابیم
*چند هفته بعد*
تو این چند هفته یه شب بدون کابوس نداشتم
دیگه از شب شدن میترسیدم و ارزو میکردم که افتاب هیچ وقت غروب نکنه
تهیونگ هم حالش بهتر از من نبود
تهیونگ: اونی..... یه نامه دم در پیدا کردم.
نامه رو از تهیونگ گرفتم و خوندم .........
تهیونگ: چی میگه؟
ات: تهیونگ فکر کنم دیگه باید به کشتن مردم و خونریزی عادت کنیم
تهیونگ: چیییییی یعنی چیییی؟
تهیونگ: چی داری میگی ات؟
ات: این نامه از طرف باند باباعه
تهیونگ: باباااا؟
ات: اره..... اینجا از ما خواستن که........
#repost #new_post #jungkook #bts #namjoon #jimin #j_hope #suga #taehyung #jk #jin #bunny #namkook #taekook #jikook #explore #جونگکوک #بی_تی_اس #جیمین #تهیونگ #جین #نامجون #تهکوک #نامکوک #شوگا #جیهوپ #پست_جدید #ریلیز @jin.hoo_18
همین که خواست با چاقو بهش صدمه بزنه ماشه رو کشیدم و خودم هم نفهمیدم که کی شلیک کردم.
چشامو که بسته بود باز کردم و با زنی که زمین بود و تهیونگی که گوشاشو گرفته بود مواجه شدم.
ات: ت..ت..تهی..ونگ
تهیونگ: ات.... تو... تو الان
ات: من.... ادم کشتم؟...
دستام میلرزیدن
ات: نه نه نه من این کارو نکردم.
تهیونگ بغلم کرد.
تهیونگ: اونی آروم باش لطفا
تفنگو انداختم زمین و خودم هم رو زمین زانو زدم
تهیونگ هم کنارم نشست
اروم و بی صدا شروع کردم به اشک ریختن
چرا این اتفاقا افتاد چراااا
میترسیدم
خیلی میترسیدم
اون زن دیوونه نفس نمیکشید و من واقعا گیج شده بودم
بعد از رو راست کردن جنازه با تهیونگ رفتیم اتاق من تا بخوابیم.
اما هیچ کدوممون نتونستیم بخوابیم
*چند هفته بعد*
تو این چند هفته یه شب بدون کابوس نداشتم
دیگه از شب شدن میترسیدم و ارزو میکردم که افتاب هیچ وقت غروب نکنه
تهیونگ هم حالش بهتر از من نبود
تهیونگ: اونی..... یه نامه دم در پیدا کردم.
نامه رو از تهیونگ گرفتم و خوندم .........
تهیونگ: چی میگه؟
ات: تهیونگ فکر کنم دیگه باید به کشتن مردم و خونریزی عادت کنیم
تهیونگ: چیییییی یعنی چیییی؟
تهیونگ: چی داری میگی ات؟
ات: این نامه از طرف باند باباعه
تهیونگ: باباااا؟
ات: اره..... اینجا از ما خواستن که........
#repost #new_post #jungkook #bts #namjoon #jimin #j_hope #suga #taehyung #jk #jin #bunny #namkook #taekook #jikook #explore #جونگکوک #بی_تی_اس #جیمین #تهیونگ #جین #نامجون #تهکوک #نامکوک #شوگا #جیهوپ #پست_جدید #ریلیز @jin.hoo_18
۱۸.۰k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.