آره داشتم میگفتم

آره، داشتم میگفتم
دلتنگی خیلی وحشیه..
مَکان و زمان نمیشناسه؛
یهو وسطِ یه روزِ خوب یا یه روزِ شلوغ ،وسطِ بلبشوی یه دَعوا ، موقع رَد شُدن از خیابون ،تو پاساژ وسطِ خرید، تو صفِ نونوایی، وسطِ جشنِ فارغ‌التَحصيلی ، شبِ عید، میونِ شلوغیِ مترو ، سَر جلسه‌ی امتحان ، حتی وَسطِ وانفسای قیامت چنگ میزنه تو گلوت و تویی که مات و مبهوت تو چشاش نگاه میکنی و خُشکت میزنه ..
حتّی به این فکر هم نمیکنی که این لامُروّت از کُجا پیداش شد ..
فقط غرق میشی و غرق میشی ..
چی میگفتم ..؟!
آره داشتم میگفتم،
دتنگی خیلی وحشیه!

_علیرضا مواساتی
دیدگاه ها (۰)

- هیچ‌وقت به کسی که دوستش داریپیشنهاد پوشیدن لباس مردونۀ چها...

آرزو میکنملبخند مهمون لبهاتون بشه.شادی از در و دیواره قلبتون...

پارت اولو خیلی طولانی گذاشتم شروع رمان :اگه طُ نباشی یکی د...

سناریوی جدید

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط