پرنس زیبایم قلمم هنگامی که نامت را میشنوم بی اختیار به حر
پرنس زیبایم قلمم هنگامی که نامت را میشنوم بی اختیار به حرکت در می آید،گویی قلبم دردو دل دارد با کاغذ بسیار!
میگوید از دل تنگش،از بی رحمیه چشمانت،از رفتن هایت و شکستن هایش...
دردو دل بسیار دارم با تو که جان منی
هرکجا باشی همان لیلیه رویای منی
گر بگویم از دل تنگم،کی خواهی شنید
از غمم گویم یا که نه مرحم اسرارم نیست
در غافله ی عشق نباشد دل مجنون آرام
که لیلیه زمانم بی رحم شده بی اقرار
دوستت دارمو همه حرفم به تو این است
پس بمان با منه عاشق تا ابد
لیلی جان...
🤎🎻☕
~•~•~•~•~•~•
میگوید از دل تنگش،از بی رحمیه چشمانت،از رفتن هایت و شکستن هایش...
دردو دل بسیار دارم با تو که جان منی
هرکجا باشی همان لیلیه رویای منی
گر بگویم از دل تنگم،کی خواهی شنید
از غمم گویم یا که نه مرحم اسرارم نیست
در غافله ی عشق نباشد دل مجنون آرام
که لیلیه زمانم بی رحم شده بی اقرار
دوستت دارمو همه حرفم به تو این است
پس بمان با منه عاشق تا ابد
لیلی جان...
🤎🎻☕
~•~•~•~•~•~•
۱۲۱.۳k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.