I hate you

اون چشماش زیادی ترسناکه با هر قدمی که میومد جلو یه قدم میرفتم عقب انقد رفتیم عقب که خوردم به پاتختیو گلدون روش افتاد زمین و شکست از صدای شکستنش چشمامو بستم یه لحظه تعادلمو از دست دادم داشتم میوفتادم امااااا بر خلاف زمین پر از شیشه خورده رو یه جای نرم فرود اومدم چشمامو باز کردم با چشمای عصبی جیمین رو به رو شدم حرصی نفس میکشید نفسای گرمش رو پوستم باعث می‌شد مور مورم شه میخواستم حرف بزنم ولی با فرود اومدن لباش رو لبام خفم کرد و نزاشت حرف بزنم بلندم کرد و بردم تو اتاق خودش.....(نیمچه اسمات پی)
زیر دلم تیر میکشید و اون هیچ توجهی نمیکرد خواستم برم حموم شاید حالم بهتر بشه
+کجا؟
-ب ت چ
+پررو شدی بازم تنت میخاره؟
اداشو دراورد*
+میتمرگی میخوابی
بی توجه به حرفش رفتی سمت حموم میخواستی لباساتو در بیاری ولی موهات با شدت کشیده شدو پرت شدی رو تخت جیمین عصبی تر از قبل انگشت اشارشو تحدید وار تکون میداد و با صدای بم شدش حرف میزد
+وقتی میگم بتمرگ میتمرگی فهمیدی جوجه؟
از لحن حرف زدنش ترسیدم پس درد زیر دلمو فراموش کردمو چشمامو بستم که بخوابم تقریبا داشتم موفق میشدم ولی یه مزاحم در زد
-بیا تو
اجوما بود گفت بریم واسه ناهار بدون توجه به جیمین که خوابه رفتم سمت میز ناهارمو با علاقه خوردم بعد تموم شدن غذام رفتم سمت اتاق جیمین رو تخت نشسته بودو رو موهای بهم ریختشو دست میکشید از کیوت بودنش نتونستم جلو خودمو بگیرمو شروع کردم قهقه زدن
+چته؟
-هیچی(خنده)
بدون اینکه چیز دیگه بگه رفت سمت دسشویی کارش که تموم شد موهاشو سشوار کشید و کت شلوار مشکی تنش کرد و یه عطر تلخ که هر دختریو مست خودش میکنه زد وقتی کارش تموم شد اومد نزدیکم و چسبوندم به دیوار در اتاقو بست و چراغارو خاموش کرد.....
ادامه دارد.....
شرایط آپ پارت بعد ۷۰ لایک
کامنتم بزارید🚶‍♀️🕳