من شکستم تکه تکه اینقدر حقم نبود
من شکستم تکه تکه اینقدر حقم نبود.
کوزه ی بودم که شکستن بی خبر. حقم نبود
باغبان هیزم شکن را محرم خود کرده است
سبز بودم سردی دست روزگار حقم نبود
چوب دیوار خود را میخورم تکلیف چیست
غرق در محدوده ای بودم سرد حقم نبود
مثل ماهی ها به اب خوش خیالی زدم
خام بودم غوطه ور حقم نبود
هرکسی سهم خودش را میزد از باغ عشق
سرو رعنا بودم و ترک ثمر حقم نبود
کوزه ی بودم که شکستن بی خبر. حقم نبود
باغبان هیزم شکن را محرم خود کرده است
سبز بودم سردی دست روزگار حقم نبود
چوب دیوار خود را میخورم تکلیف چیست
غرق در محدوده ای بودم سرد حقم نبود
مثل ماهی ها به اب خوش خیالی زدم
خام بودم غوطه ور حقم نبود
هرکسی سهم خودش را میزد از باغ عشق
سرو رعنا بودم و ترک ثمر حقم نبود
- ۴.۰k
- ۳۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط