هرچه آمد به سرم گفتم که از تقدیر بود
هرچه آمد به سرم گفتم که از تقدیر بود
روزگار آموخت آنچه شد همه تدبیر بود
سرنوشتم رانوشتم من به دست خویشتن
مینمودم تبرعه خود را که این تقدیر. بود
از طمع جستیم به سوی رزق مجانی
لیک بر دیگب رسیدیم که تهش کفگیر بود
عاقلان غرق آند در کاویذن سر جهان
غافلی چون من جهانش. رشته ی زنجیر. بود
مومنان واقعی آراستند اخلاق خویش
من به ریش و جامعه ی پرداختم تزویر بود
کوره راهی بود. طی شد. در همه دوران عمر
بر سر عقل امدم اما گمانم دیر بود
روزگار آموخت آنچه شد همه تدبیر بود
سرنوشتم رانوشتم من به دست خویشتن
مینمودم تبرعه خود را که این تقدیر. بود
از طمع جستیم به سوی رزق مجانی
لیک بر دیگب رسیدیم که تهش کفگیر بود
عاقلان غرق آند در کاویذن سر جهان
غافلی چون من جهانش. رشته ی زنجیر. بود
مومنان واقعی آراستند اخلاق خویش
من به ریش و جامعه ی پرداختم تزویر بود
کوره راهی بود. طی شد. در همه دوران عمر
بر سر عقل امدم اما گمانم دیر بود
- ۴.۲k
- ۲۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط