𝑀𝓎 𝒷𝓁𝑜𝑜𝒹𝓎 𝓂𝒶𝒻𝒾𝒶
𝑀𝓎 𝒷𝓁𝑜𝑜𝒹𝓎 𝓂𝒶𝒻𝒾𝒶
p⁷
در یهو باز شد و جیمین اومد داخل
کوک : اگه تو یاد بگیری در بزنی من از زندگی استفا میدم
جیمین : خب حالا یه در بود دیگه چرا اینجوری میکنی
کوک : همیشه همینو میگی
جیمین : 😑 اومدم بگم سوجون زنگ زد گفت هیون فردا شب میخواد یه مهمونی بگیره مافیا ها با پارتنرشون دعوتن و ماهم دوعتیم
کوک : این هیون عوضی هم چون میدونه من پارتنر ندارم دعوتم کرد باید یه هرزه رو پیدا کنیم تا پارتنرم بشه
مینسو : یه نگاهی به به من کرد و گفت
کوک : (پوزخند) یه هرزه پیدا کردم
جیمین : کی ؟
مینسو : به من اشاره کرد و گفت
کوک : این
مینسو : خیلی عوضی ( زیر لب )
کوک : چیزی گفتی هرزه
مینسو : نه ارباب
کوک : خوبه فردا شب چند تا میکاپ آرتیست میان اتاقت تا میکاپت کنن و یه باکس لباس برات میارم
مینسو : بله ارباب
کوک : حالا گمشو هرزه
مینسو : بله
از اتاق بیرون اومدم و تو راهرو راه میرفتم و فکرم مشغول بود نزدیک پله شدم و هنوز تو فکر بودم و نزدیک
پله که شدم پام سر خورد و داشتم می افتادم چشمام رو رو هم فشردم و منتظر موندم که به زمین برخورد کنم ولی دستم توسط یه نفر کشیده شد رومو برگردونمو بهش نگاه کردم جیمین بود فرشته نجاتم
جیمین : خیلی خنگی خانم کوچولو اگه میوفتادی و آسیب میدیدی چی هوم
مینسو : من کوچولو نیستم درضمن تو فرشته نجاتمی پس جای نگرانی نیس
جیمین : خنگ کوچولو بیشتر مواظب باش
مینسو : (اخم) باشه ولم کن
جیمین : اخم واسه چی خانم کوچولو
مینسو : چون بهم گفتی خنگ
جیمین : چون هستی خب
مینسو : پرو ( پوکر )
جیمین : (خنده ) خیلی خب خنگ کوچولو من میرم تا یه چیز بخورم
مینسو : منم گشنمه یه چیز برا منم درست میکنی ( کیوت )
جیمین : ( خنده ) پس میخوای از کیوت بودنت سو استفاده کنیو خرم کنی هومممم پس بهتره بگم قبول شدی
مینسو : بلاخره موفق شدم (زیر لب)
پس من میرم تو اتاقت تا برام غذا بیاری
جیمین : (خنده) برو خنگ کوچولو
آقا ساعت ¹:³⁰ شبه دقیق من دارم براتون مینویسم میرم یه قسمت سریال ببینم بعد بکپم بای 🗿🤌🦖
p⁷
در یهو باز شد و جیمین اومد داخل
کوک : اگه تو یاد بگیری در بزنی من از زندگی استفا میدم
جیمین : خب حالا یه در بود دیگه چرا اینجوری میکنی
کوک : همیشه همینو میگی
جیمین : 😑 اومدم بگم سوجون زنگ زد گفت هیون فردا شب میخواد یه مهمونی بگیره مافیا ها با پارتنرشون دعوتن و ماهم دوعتیم
کوک : این هیون عوضی هم چون میدونه من پارتنر ندارم دعوتم کرد باید یه هرزه رو پیدا کنیم تا پارتنرم بشه
مینسو : یه نگاهی به به من کرد و گفت
کوک : (پوزخند) یه هرزه پیدا کردم
جیمین : کی ؟
مینسو : به من اشاره کرد و گفت
کوک : این
مینسو : خیلی عوضی ( زیر لب )
کوک : چیزی گفتی هرزه
مینسو : نه ارباب
کوک : خوبه فردا شب چند تا میکاپ آرتیست میان اتاقت تا میکاپت کنن و یه باکس لباس برات میارم
مینسو : بله ارباب
کوک : حالا گمشو هرزه
مینسو : بله
از اتاق بیرون اومدم و تو راهرو راه میرفتم و فکرم مشغول بود نزدیک پله شدم و هنوز تو فکر بودم و نزدیک
پله که شدم پام سر خورد و داشتم می افتادم چشمام رو رو هم فشردم و منتظر موندم که به زمین برخورد کنم ولی دستم توسط یه نفر کشیده شد رومو برگردونمو بهش نگاه کردم جیمین بود فرشته نجاتم
جیمین : خیلی خنگی خانم کوچولو اگه میوفتادی و آسیب میدیدی چی هوم
مینسو : من کوچولو نیستم درضمن تو فرشته نجاتمی پس جای نگرانی نیس
جیمین : خنگ کوچولو بیشتر مواظب باش
مینسو : (اخم) باشه ولم کن
جیمین : اخم واسه چی خانم کوچولو
مینسو : چون بهم گفتی خنگ
جیمین : چون هستی خب
مینسو : پرو ( پوکر )
جیمین : (خنده ) خیلی خب خنگ کوچولو من میرم تا یه چیز بخورم
مینسو : منم گشنمه یه چیز برا منم درست میکنی ( کیوت )
جیمین : ( خنده ) پس میخوای از کیوت بودنت سو استفاده کنیو خرم کنی هومممم پس بهتره بگم قبول شدی
مینسو : بلاخره موفق شدم (زیر لب)
پس من میرم تو اتاقت تا برام غذا بیاری
جیمین : (خنده) برو خنگ کوچولو
آقا ساعت ¹:³⁰ شبه دقیق من دارم براتون مینویسم میرم یه قسمت سریال ببینم بعد بکپم بای 🗿🤌🦖
۱۹.۱k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.