سلام
سلام
صبح زود رفتم نان بگیرم
هواسم نبود عثلاًولی قلب دیدمردی با وسایل کفاشی راهی خیابان از کنارم باسلام گذشت
بوی خوشی هوارا پرکرده بود انگار بهار است
به خانه که رسیدم پدررا بعدازسلام کفتم کفش هایت کجاست تا بدهم برات درست کنند
با خند جوابم داد برام درست کرده اند کفش ها جلوی تراس جفت شده بود ونو نوار هم شده بود
پیش خودم گفتم یقین دوست پدرم بود
آمدو درست کرده و رفته بوی خوش همی خانه را پر کرده بود ظرف ها تمیز شده خانه آراسته
پرسیدم مهمان داشته اید با خند گفت مگر اول شعبان نیست تا نگاهم برصورتش افتاد
انگار حمام بود است ولی پدر من که چهل سال قاطع نخاع است
آن گفت ها خانه تمیزه بوی عطر
اگر باور داشته باشی یقین است در دل محبان الله
اسلام علیک یا ثارالله
صبح زود رفتم نان بگیرم
هواسم نبود عثلاًولی قلب دیدمردی با وسایل کفاشی راهی خیابان از کنارم باسلام گذشت
بوی خوشی هوارا پرکرده بود انگار بهار است
به خانه که رسیدم پدررا بعدازسلام کفتم کفش هایت کجاست تا بدهم برات درست کنند
با خند جوابم داد برام درست کرده اند کفش ها جلوی تراس جفت شده بود ونو نوار هم شده بود
پیش خودم گفتم یقین دوست پدرم بود
آمدو درست کرده و رفته بوی خوش همی خانه را پر کرده بود ظرف ها تمیز شده خانه آراسته
پرسیدم مهمان داشته اید با خند گفت مگر اول شعبان نیست تا نگاهم برصورتش افتاد
انگار حمام بود است ولی پدر من که چهل سال قاطع نخاع است
آن گفت ها خانه تمیزه بوی عطر
اگر باور داشته باشی یقین است در دل محبان الله
اسلام علیک یا ثارالله
۳.۱k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.