شب که توفان جوشی چشم ترم آمد به یاد

شب‌ که توفان جوشی چشم ترم آمد به یاد
فکر دل‌ کردم بلای دیگرم آمد به یاد

با کدامین آبرو خاک درش خواهی شدن
داغ شو ای جبهه دامان ترم آمد به یاد

نقش پایی‌ کرد گل بیتابی ا‌م در خون نشاند
پهلویی بر خاک دیدم بسترم آمد به یاد

ذره را دیدم پرافشان هوای نیستی
نقطه‌ ای از انتخاب دفترم آمد به یاد

سجده منظور کی‌ ام نقش جبینم جوش زد
خاک جولانکه خواهم شد سرم آمد به یاد

در گریبان غوطه خوردم رستم از آشوت دهر
کشتی‌ ام می‌ برد توفان لنگرم آمد به یاد

پی‌ تو عمری در عدم هم ننگ هستی داشتم
سوختم بر خویش ‌تا خاکسترم آمد به یاد

تا سحر بی‌ پرده‌ گردد شبنم از خود رفته است
الوداع ای همنشینان دلبرم آمد به یاد

جراتم از خجلت بیدستگاهی داغ ‌کرد
ناله شد پرواز تا عجز پرم آمد به یاد

حسرت توفان بهار عالم مخموریم
هر قدر گردید رنگم ساغرم آمد به یاد

ای فراموشی ‌کجایی تا به فریادم رسی
باز احوال دل غم‌ پرورم آمد به یاد

بیدل اظهار کمالم محو نقصان بوده است
تا شکست آیینه، عرض جوهرم آمد به یاد...🌸❤

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۱)

بسکه‌ وحشت کرده‌ است آزاد، مجنون‌ مرالفظ نتواند کند زنجیر، م...

وقت است‌کنیم گریه با همای شمع شب است روز ما همدوریم جدا ز دا...

پیری آخر شکست من خواهد دادنان داغ دل و جامه کفن خواهد دادایم...

بوی گندم مال من،هر چی که دارم مال تویه وجب خاک مال من،هر چی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط