او همه چيز را فراموش میكرد از خودش
او همه چيز را فراموش میكرد از خودش
میگريخت ، هر آن ممكن بود خودش را هم
فراموش كند ، فراموش میكرد بخورد ،
فراموش میكرد بخوابد يك روز نفس كشيدن
را هم فراموش میكرد و كارش تمام میشد!
میگريخت ، هر آن ممكن بود خودش را هم
فراموش كند ، فراموش میكرد بخورد ،
فراموش میكرد بخوابد يك روز نفس كشيدن
را هم فراموش میكرد و كارش تمام میشد!
۶۳
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.