لرزش هانول طوفانی که آرام نمیگیرد

🌀 لرزش هانول: طوفانی که آرام نمی‌گیرد
لرزش‌های هانول حالا به تمام بدنش سرایت کرده. بعضی وقت‌ها آنقدر شدید شد که نتوانست راه برود، و بعضی وقت‌ها حتی نفس کشیدن هم برایش سخت شد.
هانول دیگر نمی‌تواند طلسم‌های پیچیده ببندد، چون دستانش از کنترل خارج میشد.
تنها چیزی که او را آرام می‌کند، صدای میهو است. اگر او نباشد، هانول گم‌شده است.
🌡️ تب کیونگ: آتشی که خاموشی ندارد
هر روز که می‌گذرد، حرارت بدن کیونگ بیشتر می‌شود. گاهی آنقدر داغ می‌کند که لباس‌هایش می‌سوزند، و گاهی آنقدر سرد می‌شود که یخ روی پوستش تشکیل می‌شود.
حالامجبورم هر شب در کنارش بخوابم تا با قدرت سایه‌هایم، گرما را کنترل کنم.
بعضی روزها، کیونگ هذیان میگفت و فکر میکرد هنوز در اسارت بود.
تنها چیز که او را آرام می‌کرد، صدام بود. اگر نباشم، کیونگ خودش را زخمی میکرد.
"سرا... اگه یه روز این تب منو بکُشه... قول میدی فرار کنی؟"کیونگ:
"نه. چون منم اگه فرار کنم، همونجا میمیرم."
دیدگاه ها (۰)

ناگهان، من و میهو همزمان چشم باز کردیم.چشمامون نور خالص داشت...

🌑 ارباب تاریکی: بازیِ درد و انتقام 🌑گردباد عجیبی به وجود اوم...

📜 نسخه‌ی الهی (۱۰ متری) 📜به نام خدای شوخی‌های بی‌پایان!بیمار...

"نبرد مبعد فرشتگان قدیمی" داخل معبد، تاریکی مطلق بود، فقط چش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط