پارت²
پارت²
قسمت دوم
نمیتونستم درست چیزی رو ببینم نگاهی به پام کردم دیدم یکم زخمی شده کفشم از پام در اومده بود ولی اینقدر تاریک بود و مه همه جارو گرفته بود که نمیتونستم پیداش کنم صدای خش خش برگا منو ترسوند باعث شد اون یکی لنگ کفشم در بیارم و به راهم ادامه بدم همینطور که میدویدم به پشت سرمم نگاه میکردم تا نیاد
الان نیم ساعته دارم میدوم و خبری ازش نیس دیگه به احتمال زیاد منو گم کرده کنار یه درخت نشستم و تیکه دادم بهش اینقدر خستم که فقط چشمامو میبندم .... این چه صحنه هایی دیگه من تا حالا اینجاها نبودم همه این افراد برام جدید چرا دارم اینارو میبینم ولی این منم کنار جیمین!!.. اینجا چه خبره چرا باید من با جیمین اینجوری بخندم توی بغلش باشم؟؟
یهو از خواب پریدم انگار نفسم حبس شده بود و تونستم دوباره نفس بکشم چرا دارم هر دفعه یه صحنه عجیب ولی انگار برام تکرارین میبینم چرا توی خوابم همین لباس تنم بود فکر کنم زیاد ترسیدمم هوا کم کم داشت روشن میشد احساس کردم یه چیزی پشت درختا قایم شده اومدم برم ببینم یاد افتاد اون دنبالمه شاید اونه شروع کردم دویدن ولی انگار اون نیس یه چیزی دیگست یه گرگهه تمام توانمو گذاشتم دارم میدوم ولی داره بهم میرسه ترسناکهه یه لحظه چشمامو بستم و جیغ زدمم وقتی باز کردم چشمامو دیدم خبری از گرگ نیس پشت سرمو نگاه کردم.... جریان چیه ؟! این امکان نداره...
قسمت دوم
نمیتونستم درست چیزی رو ببینم نگاهی به پام کردم دیدم یکم زخمی شده کفشم از پام در اومده بود ولی اینقدر تاریک بود و مه همه جارو گرفته بود که نمیتونستم پیداش کنم صدای خش خش برگا منو ترسوند باعث شد اون یکی لنگ کفشم در بیارم و به راهم ادامه بدم همینطور که میدویدم به پشت سرمم نگاه میکردم تا نیاد
الان نیم ساعته دارم میدوم و خبری ازش نیس دیگه به احتمال زیاد منو گم کرده کنار یه درخت نشستم و تیکه دادم بهش اینقدر خستم که فقط چشمامو میبندم .... این چه صحنه هایی دیگه من تا حالا اینجاها نبودم همه این افراد برام جدید چرا دارم اینارو میبینم ولی این منم کنار جیمین!!.. اینجا چه خبره چرا باید من با جیمین اینجوری بخندم توی بغلش باشم؟؟
یهو از خواب پریدم انگار نفسم حبس شده بود و تونستم دوباره نفس بکشم چرا دارم هر دفعه یه صحنه عجیب ولی انگار برام تکرارین میبینم چرا توی خوابم همین لباس تنم بود فکر کنم زیاد ترسیدمم هوا کم کم داشت روشن میشد احساس کردم یه چیزی پشت درختا قایم شده اومدم برم ببینم یاد افتاد اون دنبالمه شاید اونه شروع کردم دویدن ولی انگار اون نیس یه چیزی دیگست یه گرگهه تمام توانمو گذاشتم دارم میدوم ولی داره بهم میرسه ترسناکهه یه لحظه چشمامو بستم و جیغ زدمم وقتی باز کردم چشمامو دیدم خبری از گرگ نیس پشت سرمو نگاه کردم.... جریان چیه ؟! این امکان نداره...
۱۵.۵k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.