میگفت میترسم

میگفت: میترسم
میترسم این حرفایِ قشنگ
این همه حسِ قشنگ
که الان داریم تموم شه..
میترسم
"دوستت دارم" گفتنات کم رنگ شن..
میترسم با این صدایِ خش دارت
دیگه روبروم نشينى برام شعر بخونی!
تامنم چشمام رو ببندم و دلم قنج بره برا صدات..
میترسم موهایِ پريشونمو وقت نکنی دیگه شونه کنی..
دیگه موهامو بو نکنی مست شی و دیونه بازيات تموم شه..
آخه من عاشقِ دیونه بازياتم..
گفتم؛
منم میترسم..
میترسم چشماتو یکی دیگه ببینه..
یکی غیر از من..
دیدگاه ها (۰)

حکـــــــایت من…حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــ...

گفتم خداحافظ.....😢

#غروب #غروب_آفتاب #غروب_دریا #غروب_دلگیر #غروب_جمعه_های_بی_ت...

#غروب #غروب_آفتاب #غروب_دریا #غروب_دلگیر #غروب_جمعه_های_بی_ت...

قلدر مدرسه ( پارت ۵ )

# رز _ سیاه PART _ 43 تهیانگ: جلوش نشستم دستمو برم سمت صورتش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط