آموختم که هیچ دارویی

آموختم که هیچ دارویی،
نمی‌تواند همچون «اُمید»
آدمی را ایستاده نگه دارد!

آموختم که در همه حال و همه وقت
باید عشق ورزید،
حتی در زمان خستگی، بیماری و یاس!

آموختم که جنگیدن همیشگی برای
نداشته ها چشم‌ها را به روی
داشته‌هایمان می‌بندد...

گاهی باید با خیالی آسوده زندگی کرد،
رها از هر نبردی و شکستی...
آموختم که هیچ دارویی،
نمی‌تواند همچون «امید» آدمی را
زنده نگه داشته باشد،
زندگی بیاورد، عشق ببخشد...
دیدگاه ها (۰)

همه باید انتخاب داشته باشنهمه حق تصمیم گیری برای خودشون میخو...

"از دهن افتاده ی ما، نوششان"هر که باشد یار هم آغوششانخنده دا...

دوست‌داشتنبعضی از ادم ها شبیه به اشتباهبستن دکمه های پیراهنه...

زمانی یاد گرفتم که یک دختر، چگونه می‌تواند کوله باری از مشکل...

آموختم که هیچ دارویی ،نمیتواند همچون " اُمید "آدمی را ایستاد...

***## پرده اول: سایه‌های فقر و زمزمه‌ی امید، در کوچه‌های تنگ...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط