جدایی
گاهی شبا که بیمارستان نسبتا خلوته فرصت میکنم توی سکوت به یارجان فکر کنم...
به اینکه چرا اومد؟ چرا منو انتخاب کرد؟
اگه میخواست بره... اگه هنوز با خودش و دلش یه دل نشده بود چرا اومد؟
و چرا گفت اومدم همراهم باشی تو زندگی؟
و چرا خواست کنارش باشم به عنوان همراه و همسر؟
و خیلی چراهای دیگه که شاید اگه ازش بپرسم میگه من بارها جواب دادم...
اما مگه به صرف جواب دادنه؟
چرای من یه چرای علمی نیست که با دلیل و برهان جواب داده بشه...
وقتی نتیجه صغرا و کبرای یه استدلال نتیجه درستی نیست یعنی یه جای دلیلت میلنگه...
حال و روز الان من نتیجه یه استدلال به ظاهر منطقیه...
استدلالی که ظاهرش درست...
صغرا و کبرا و حدوسط سرجاشه...
اما موادش غلطه...
محتواش غلطه...
اگه غلط نبود من الان بعد یکسال پشت فرمون ماشین تو خیابونای این شهر اشکامو پاک نمیکردم...
وسط کار توی شیفت شب بغضمو قورت نمیدادم که همکارام اشکامو نبینند...
اینقدر سرد و بیرحم و ساکت نبودم...
احساس میکنم دیگه هیچ چیزی برام اهمیت نداره...
هرکس هر حرفی میزنه برمیگردم میگم که چی...
موقع نمونه گیری پیرزنهای تنها رو که میبینم یاد تنهایی خودم میفتم و بی اختیار گریه میکنم...
جدایی تلخ ترین و سهمگین ترین اتفاق عالمه...
شاید برای همینه منفورترین حلال خدا طلاقه...
و من که این روزها نگران و همدرد دختری هستم که در آستانه جداییه...
و چی تلخ تر از این؟!
#الهام_جعفری
#ممنوعه
به اینکه چرا اومد؟ چرا منو انتخاب کرد؟
اگه میخواست بره... اگه هنوز با خودش و دلش یه دل نشده بود چرا اومد؟
و چرا گفت اومدم همراهم باشی تو زندگی؟
و چرا خواست کنارش باشم به عنوان همراه و همسر؟
و خیلی چراهای دیگه که شاید اگه ازش بپرسم میگه من بارها جواب دادم...
اما مگه به صرف جواب دادنه؟
چرای من یه چرای علمی نیست که با دلیل و برهان جواب داده بشه...
وقتی نتیجه صغرا و کبرای یه استدلال نتیجه درستی نیست یعنی یه جای دلیلت میلنگه...
حال و روز الان من نتیجه یه استدلال به ظاهر منطقیه...
استدلالی که ظاهرش درست...
صغرا و کبرا و حدوسط سرجاشه...
اما موادش غلطه...
محتواش غلطه...
اگه غلط نبود من الان بعد یکسال پشت فرمون ماشین تو خیابونای این شهر اشکامو پاک نمیکردم...
وسط کار توی شیفت شب بغضمو قورت نمیدادم که همکارام اشکامو نبینند...
اینقدر سرد و بیرحم و ساکت نبودم...
احساس میکنم دیگه هیچ چیزی برام اهمیت نداره...
هرکس هر حرفی میزنه برمیگردم میگم که چی...
موقع نمونه گیری پیرزنهای تنها رو که میبینم یاد تنهایی خودم میفتم و بی اختیار گریه میکنم...
جدایی تلخ ترین و سهمگین ترین اتفاق عالمه...
شاید برای همینه منفورترین حلال خدا طلاقه...
و من که این روزها نگران و همدرد دختری هستم که در آستانه جداییه...
و چی تلخ تر از این؟!
#الهام_جعفری
#ممنوعه
۲۲.۵k
۱۷ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.