اتفاقی دیدمش و از کنار هم رد شدیم و به هم نگاه کردیم و لب
اتفاقی دیدمش و از کنار هم رد شدیم و به هم نگاه کردیم و لبخند زدم و مرا نشناخت ...
فهمیدم بسیار شکسته شدهام و او نیز آنقدرها که میگفت دل نبسته بود ...
رد شدم و حس کردم دارم در شهری کوچک در کشوری دور راه میروم ...
بله ، خانهی آدمیزاد ممکن است یک مرتبه گم شود ...
فهمیدم بسیار شکسته شدهام و او نیز آنقدرها که میگفت دل نبسته بود ...
رد شدم و حس کردم دارم در شهری کوچک در کشوری دور راه میروم ...
بله ، خانهی آدمیزاد ممکن است یک مرتبه گم شود ...
۱۷.۳k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.