یه نامه از ریوتا به آئونو
یه نامه از ریوتا به آئونو:
تولدت مبارک خواهرم... حتی اگه دیگه نیستی کنارم
بچه که بودیم همیشه دو تا شمع بود دو تا لبخند دو تا نفس برای خاموش کردن آرزوها
تو میخندیدی من ادا در می آوردم و مامان همیشه می گفت: «دوقلوهای دردسر!»
حالا هر سال فقط من موندم.
یه شمع به سکوت یه لبخند بی تو
آئونو....
صدات هنوز تو گوشمه خنده هات اون مدل خاص نگاهت وقتی ازم
ناراحت میشدی....
میدونی؟ امسال تولد نگرفتم.
چون بی تو این روز فقط سالگرد نبودنته.
و من هنوز هر سال برات آرزو میکنم... همون آرزوی قدیمی کاش دوباره میتونستم تولدمو با تو جشن بگیرم.
.
.
خوب اره تولد آئونوعه و همینطور من و.....بای بای
تولدت مبارک خواهرم... حتی اگه دیگه نیستی کنارم
بچه که بودیم همیشه دو تا شمع بود دو تا لبخند دو تا نفس برای خاموش کردن آرزوها
تو میخندیدی من ادا در می آوردم و مامان همیشه می گفت: «دوقلوهای دردسر!»
حالا هر سال فقط من موندم.
یه شمع به سکوت یه لبخند بی تو
آئونو....
صدات هنوز تو گوشمه خنده هات اون مدل خاص نگاهت وقتی ازم
ناراحت میشدی....
میدونی؟ امسال تولد نگرفتم.
چون بی تو این روز فقط سالگرد نبودنته.
و من هنوز هر سال برات آرزو میکنم... همون آرزوی قدیمی کاش دوباره میتونستم تولدمو با تو جشن بگیرم.
.
.
خوب اره تولد آئونوعه و همینطور من و.....بای بای
- ۳.۹k
- ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط