دارم رنج میبرم از ثانیه به ثانیهی زندگیم از نفس کشیدن

دارم رنج می‌برم، از ثانیه به ثانیه‌ی زندگیم، از نفس کشیدن بیزارم، از غذا خوردن متنفرم و از خوابیدن هم لذتی نمی‌برم؛ فقط وجود دارم، بدون هیچ احساس خوشایندی. اینجوری که من از همه‌چیز صرف‌نظر کردم نمی‌تونم مثل سابق کنارت بمونم و دوستت داشته باشم، من رو ببخش عزیزم، محبوبِ تو مُرده، زندگی رو ترک نکرده، نفس می‌کشه ولی خیلی وقته که مُرده، با اینکه هست، اما دیگه نیست، می‌فهمی؟
دیدگاه ها (۳)

+تو چرا اینجوری شدی؟_من از خودم هم خسته شده‌ام. حوصله‌ام را ...

من حتی تا الان یه بند انگشتتم لمس نکردم ولی تو ذهنم بارها به...

اما چه کسی اهمیت میدهد به حال ما؟

و من کمی بعد ممکن است دیگر نباشم. شاید هر نگاهم، نگاه خداحاف...

عزیزان ممکنه این اخرین پستا و حرفای من باشهچون چند وقته ادم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط