بعضی وقتا دُچارِ یه دردِ عجیب میشم و تو شدید ترین گرما شر
بعضی وقتا دُچارِ یه دردِ عجیب میشم و تو شدید ترین گرما شروع میکنم به لرزیدن و پناه بردن به پتو ؛ بعدم اشکام شدت میگیرن و مثلِ مار به خودم میپیچم
کاری ندارم که دلیل این درد مزخرف اون اتفاقِ لعنتی تو گذشته س و حرف زدن درموردش بیشتر اذیتم میکنه
فقد اینو میدونم که بعد رفتن تو این حال عجیبم شدت گرفته و وقتایی که تو اوج دلتنگی یاد تو میوفتم این حال عجیب میاد سراغم!
اگه بخوایم باهم صادق باشیم باید بگم :
من هیچ وقت اونی نبودم که تو میخواستی ؛ اما تو دقیقا همونی بودی که من همیشه برای خودم لازمش داشتم
نمیدونم شاید بدترین ضربه هارو از سمت من خوردی و هیچ وقت نتوستم واسه حال بدی که تو وجودت ریشه کرده بود مرهم باشم
هرچی بیشتر زمان میگذره ؛ من خودم و بیشتر مقصرِ اتفاقایی که برای خودم و تو افتاده میدونم
شاید این خاصیت دوس داشتن عمیقه که قلبم هیچ جوره راضی نمیشه تورو متهمِ این دادگاه کنه و تقاصِ بیگناه شکستنش و ازت بگیره!
اما هرچی هست مطمئنم...
شاید یه روزی دیگه دوسِت نداشته باشم
ولی!...
تا همیشه دوس داشتنی ترین اشتبام میمونی :)
کاری ندارم که دلیل این درد مزخرف اون اتفاقِ لعنتی تو گذشته س و حرف زدن درموردش بیشتر اذیتم میکنه
فقد اینو میدونم که بعد رفتن تو این حال عجیبم شدت گرفته و وقتایی که تو اوج دلتنگی یاد تو میوفتم این حال عجیب میاد سراغم!
اگه بخوایم باهم صادق باشیم باید بگم :
من هیچ وقت اونی نبودم که تو میخواستی ؛ اما تو دقیقا همونی بودی که من همیشه برای خودم لازمش داشتم
نمیدونم شاید بدترین ضربه هارو از سمت من خوردی و هیچ وقت نتوستم واسه حال بدی که تو وجودت ریشه کرده بود مرهم باشم
هرچی بیشتر زمان میگذره ؛ من خودم و بیشتر مقصرِ اتفاقایی که برای خودم و تو افتاده میدونم
شاید این خاصیت دوس داشتن عمیقه که قلبم هیچ جوره راضی نمیشه تورو متهمِ این دادگاه کنه و تقاصِ بیگناه شکستنش و ازت بگیره!
اما هرچی هست مطمئنم...
شاید یه روزی دیگه دوسِت نداشته باشم
ولی!...
تا همیشه دوس داشتنی ترین اشتبام میمونی :)
۲۵.۵k
۲۵ شهریور ۱۴۰۱