.
.
خیالم را بردی به دور دست ها
آنجا که موج در دریا ته نشین میشود
و ابر در آسمان، گم...
خیالم را بردی به سرسرای محبت
آنجا که گندمزارِ موهایت،
عطر رازقی میدهد
و نوازش دستانت
اهنگ زندگی را ساز میزند...
خیالم را بردی آنجا که
شعر میجوشد از فواره یِ قلم
و واژه ها عاشقانه میرقصند...
خیالم را بردی با خودت
و من با بالِ خیالت، تا تو پرواز میکنم...
(عرفان یزدانی)
خیالم را بردی به دور دست ها
آنجا که موج در دریا ته نشین میشود
و ابر در آسمان، گم...
خیالم را بردی به سرسرای محبت
آنجا که گندمزارِ موهایت،
عطر رازقی میدهد
و نوازش دستانت
اهنگ زندگی را ساز میزند...
خیالم را بردی آنجا که
شعر میجوشد از فواره یِ قلم
و واژه ها عاشقانه میرقصند...
خیالم را بردی با خودت
و من با بالِ خیالت، تا تو پرواز میکنم...
(عرفان یزدانی)
۳۳.۵k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.