رمان ملک قلبم

رمان ملک قلبم

پارت ۹۹


دیانا، دستشو برد تو شلوارم رسوند به ب.ا.س.ن.م ارسلان

ارسلان، جانم

دیانا، سرمو گذاشتم رو سینش یه دستمم رو بدنش بیار جلو دستتو

ارسلان، بیا بریم اتاق

دیانا، بغلم کن ببر

ارسلان، بغلش کردم بردمش تو اتاق انداختمش رو تخت افتادم روش لبامو قفل لباش کردم محکم میبوسیدمش خیلی دل تنگش بودم اصلا تشنش بودم

دیانا، همراهیش کردم دلم خیلی تنگش بود میخواستم این دل تنگی بر طرف بشه منم محکم بوسیدمش

ارسلان ،بعد چند مین ولش کردم دیانا خانم چقدر دل تنگ بودید که از دفعه های قبل‌محکم تر خوردی

دیانا، خیلی

...............................
دیدگاه ها (۴)

رمان ملک قلبم پارت ۱۰۰دیانا، ای ارسلان ارسلان، ببخشید دیانا،...

خوب شد❓️❤️🥺

رمان ملک قلبم پارت ۹۸ارسلان، پاهاشو انداخت دو طرف پاهام دستش...

رمان بغلی من پارت۱۰۹و۱۱۰و۱۱۱ ارسلان: لبخند خبیثی رو لبم نشست...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

رمان بغلی من پارت ۳۲دیانا: دنیا رو سرم خراب شد دکتر منو با ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط