P mansion kim

P1: mansion kim
سال ۲۰۱۹، ساعت۸ AM :
ویو آتریا:
مثل همیشه بیدار شدم رفتم صورتم و آب زدم، لباس های خدمتکاریم رو پوشیدم و رفتم که سریع صبحونه درست کنم، همون لحظه سوجین رو دیدم، با اینکه ۱۹ سال بیشتر نداشتم ولی خب با سوجین که ۳۰سالش بود دوست بودم.
آتریا:سلاممممممم
سوجین:بهبه آتریا کوچولو، چطوری؟
آتریا:یاااا، من بچه نیستم، مرسی بد نیستم تو چطوری؟
سوجین:خوبم ممنون، راستی امروز آجوما(مامان بزرگ ته) میاد اینجا
آتریا:هورااااااا اااا
سوجین:هوی دختر مگه بچه ای؟
آتریا:ببخشید
*شاید براتون سوال بشه که چرا آتریا ذوق کرد، بخاطر اینکه آجوما آتریا رو عین دختر خودش دوست داره، چون گذاشت آتریا تحصیل کنه، یعنی وقتی هرروز کار آتریا تموم میشد آجوما براش معلم خصوصی میگرفت تا آتریا درساش رو بخونه و تمرین کنه

رفتم در گوش سوجین گفتم:سوجین سوجین
سوجین گفت:چیه؟
گفتم:میبینی اون دختره سانا رو؟ (اکس ته)
(علامت سوجین=) (علامت ات+) (علامت ته_)
=وایی آرههه میبینی چجور داره آتیش میگیره از حسودی؟
+وایییی، آره،🤣
سانا:برین گمشین کلفت ها
=+الان مثلا تو کلفت نیستی؟
سانا:حداقل من اکس ته ته جونم هستم
*همون لحظه تهیونگ داشت از پله ها میومد پایین
سانا ادامه داد:میبینید، الهی قربونش برم ته ته جونم اومده(اه اه چندش،دختره ی...)
_ هوی فکر نکن چون آجوما برت گردوندن اینجا یعنی هنوز باهاتم
سانا:ته ته(با حالت مثلا مظلوم)(هوییییی)
_گمشو بابا
*آجوما اومد
(علامت آجوما=آ.ج)
آتریا تو دلش میگه:هورااااا آجوما اومدددددد
_به! ببینید کی اینجاست
آ. ج:نوه ی عزیزم
سپس رفت و نوه اش را غرق در بوسه کرد.
سپس به سویم برگشت و گفت
آ. ج:آتریا، عزیزدلم، خوبی؟
+مرسی مادرجان، شما چطورید؟ چیزی میل دارید؟
آ. ج:به سانا بگو برام آب بیاره، درس های دانشگاهت چطور پیش میرن؟ سال اولی هستی بهت سخت نمیگیرن؟
*سانا به حرص آب رو میاره و میده به آجوما
+نه زیاد
آ. ج:بخاطر سفر خیلی خستم میرم طبقه ی بالا استراحت کنم
+باشه آجوما، هرچیزی لازم داشتید صدام کنید

نزدیک های ظهر که شد یه پسره به اسم جین اومد عمارت، هرووقت میومد میگفتن ما خیلی شبیه به هم هستیم.
همگی داشتن شام میخوردن تا اینکه بعد از اتمام زمان شام دیدم یچیزی با صدای بلند شکست فهمیدم مستر جین بوده
(بچه ها ات از صدای بلند بشدت میترسه،فوبیای خودم )
+اوه مستر هوانگ حالتون خوبه؟ باید بیشتر مراقب باشین
جین:کوری؟ نمیبینی که یه لیوان شکوندم؟ زود باش برو جارو بیار جعمشون کن
*قلبم شکست
*گایز جین خیلی دنبال خواهرشه و خیلی میخواد زود پیداش کنه
ناگهان تهیونگ بلند شد و اومد گفت
_هیونگ حالت خوبه؟
جین:نه زیاد،و میبینی که این کلفت بجای اینکه اینجا رو جمع کنه دستور میده
+من دستور ندادم، من فقط گفتم مواظب خودتون باشید
جین:ببینم دختر اسمت چیه؟
+...
جین:خانم کوچولو اسمت چیه؟
_(حسودیم شد)
+م.. م... من اس.. اسمم... هوانگ... هوانگ آتریا هست
جین:چییی؟
+(چنان دادی زد که از ترس رفتم عقب و افتادم تو بغل ته)
_هلش دادم اونور) بیشتر مواظب باش (سرد))
+ببخشید
جین:گفتی اسمت چیه؟
+هوانگ آتریا
جین:اوکی برو به کارت برس
+چشم
*بالاخره میز شام رو جمع کردم و دیدم ته و جین رفتن طبقه ی بالا که یهو...
ادامه دارد...


#فیک#جین٫تهیونگ#آتریا#کیم#بنگتن#شوگا#یونگی#جونگکوک#بیتیاس#جیمین#جیهوپ#هوسوک#جیکی#وی#لیسا#بانو#کیپاپ#فن_فیک#هانی#مونی#جسیکا#کایلی#کندال#اسمر#ته#مونیکا#آریانا#عمارت_کیم#عمارت#کیم
دیدگاه ها (۰)

P2: mansion kimکه یهو یکی موهام رو کشید، فهمیدم، سانا بودسان...

P3: Mansion kim ویو ات:نمیتونستم از جام بلند شم، با هر بدبخت...

خب گایز سلام،🤎 میدونم خیلیا من رو یادشون نیست❤️‍🩹من یه قبلاه...

مَحْفِلَمْ🌬🪐 دلم میخواهد ࡏـ؁ـی را پیدا 🪷کںٖٖـََم ࡏه ...

پسر کوچولوی من پارت : ۹ویو ته :چند روز از تصادف کوک میگذره و...

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط