دوست داشتم از ته دلم داد بزنم از زنده بودن خسته شدم
دوست داشتم از ته دلم داد بزنم از زنده بودن خسته شدم
توی خلسه بودم
خستگیم بوی مرگ میداد
خسته شدنم از شکست عشقی نیست
از عاشق شدن هم نیست
از خودم خسته شدم که دیر به فکر خودم افتادم
کلی کار مونده بود که نکرده بودم
خیلی جاها بود که نرفته بودم
کلی آدم مونده بود که ندیده بودم
کلی آدم مونده بود که از زندگیم خط نزده بودم
کلی زندگی بود که نکرده بودم...
دردم اینکه الان دیگه هیچ رغبتی ندارم
انگار توی یه باتلاق گیر افتادم قدرت بلند شدن حرکت کردن ندارم
زندگی بمونه برای شماهای که وقتش رو دارین .....
توی خلسه بودم
خستگیم بوی مرگ میداد
خسته شدنم از شکست عشقی نیست
از عاشق شدن هم نیست
از خودم خسته شدم که دیر به فکر خودم افتادم
کلی کار مونده بود که نکرده بودم
خیلی جاها بود که نرفته بودم
کلی آدم مونده بود که ندیده بودم
کلی آدم مونده بود که از زندگیم خط نزده بودم
کلی زندگی بود که نکرده بودم...
دردم اینکه الان دیگه هیچ رغبتی ندارم
انگار توی یه باتلاق گیر افتادم قدرت بلند شدن حرکت کردن ندارم
زندگی بمونه برای شماهای که وقتش رو دارین .....
۵۰.۱k
۲۶ دی ۱۴۰۰