کسی را میشناسی چهرهی شاداب بفروشد

•• کسی را می‌شناسی؟ چهره‌ی شاداب بفروشد
به یک بیمارِ افسرده کمی اعصاب بفروشد؟

گلویَم سخت خشکید، خریدارِ دو خط شعرم
کسی را می‌شناسی؟ شعر جایِ آب بفروشد

در این تاریکیِ مطلق که خورشیدی نمی‌تابد
یکی پیدا نشد تا اندکی مهتاب بفروشد

به عکسِ مبهمِ اسطوره‌های شهر می‌خندم
کسی را می‌شناسی؟ قصه‌هایِ ناب بفروشد

که از تکرارِ این افسانه‌هایِ پوچ بیزارم
دکانی می‌شناسی؟ رستم و سهراب بفروشد

دهانِ باغ را بسته غمِ گل‌های خشکیده
یکی باید به ما نیلوفرِ مرداب بفروشد

من از بیداریِ کابوس وارم سخت می‌ترسم
کسی را می‌شناسی؟ این حوالی خواب بفروشد؟

🌹🅰️
دیدگاه ها (۴)

هرچند سهم شادی ام از این جهانکم استآنچه مرا به شعر گره می زن...

چشمانت را از آسمان بردارنگاهت را به من بدوزکه من برای به دست...

از قوی بودن خسته‌ام، نیاز دارم کسی دستان لرزانم را بگیرد و ب...

من اگر می‌دانستم زندگی دایره‌ایست که باید در آن چرخید و رقصی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط