کمیزودبود ولی دعایشگرفت مادربزرگمرامیگویمکهم

کمی،زود،بود! ولی ،دعایش،گرفت..! مادربزرگم،را،میگویم..که،میگفت؛ پیر، شوی..!!شدم، اما،درجوانی..!💛🧡💔💜
دیدگاه ها (۰)

💛🧡💜💔🖤

زمان،به،من،آموخت که..دست،دادن، به ، معنای،برسرقول،ماندن..نیس...

درد،یک پنجره را،پنجره ها میفهمند..معنی کور،شدن،را،گره ها..می...

حال این،شب هایمان..تاوان،لحظه هایی ست..که،دل بستیم و..!💛🧡💜

روزی که شب میشه__________________________از زبون نویسنده پار...

game of love and hate(part 19)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط