عاشقانه
وقتي تو خوبي من دلم آرام ميگيرد
هر ممكن و ناممكني انجام ميگيرد
جايي كه تاريخيترين درد بشر عشق است
گور مرا سرسختي «بهرام» ميگيرد
يوسف! اگر لب تَر كني نارنج و چاقو هست
اينجا زنِ عاشق زليخا نام ميگيرد
بگذار من از نسلِ امروزي جدا باشم
يك زن كه حتّي از نگاهت جام ميگيرد
ناپختهها من را نميفهمند باور كن!
ناپخته من را همچنان خود، خام ميگيرد
آه از هوسهايي كه ميگيرد گلوي عشق
عشقي كه قبل از آمدن فرجام ميگيرد
آنقدر با افكار هم مُرديم و جنگيديم
آدم ميان زندگي سرسام ميگيرد
دنياي عاشقها عجيب و غير معمولي است
ديدي پلنگ از عكس ماهش كام ميگيرد!
بگذار هركس هر چه ميخواهد بگويد چون
عاشق، سراغِ تشت را از بام ميگيرد...
هر ممكن و ناممكني انجام ميگيرد
جايي كه تاريخيترين درد بشر عشق است
گور مرا سرسختي «بهرام» ميگيرد
يوسف! اگر لب تَر كني نارنج و چاقو هست
اينجا زنِ عاشق زليخا نام ميگيرد
بگذار من از نسلِ امروزي جدا باشم
يك زن كه حتّي از نگاهت جام ميگيرد
ناپختهها من را نميفهمند باور كن!
ناپخته من را همچنان خود، خام ميگيرد
آه از هوسهايي كه ميگيرد گلوي عشق
عشقي كه قبل از آمدن فرجام ميگيرد
آنقدر با افكار هم مُرديم و جنگيديم
آدم ميان زندگي سرسام ميگيرد
دنياي عاشقها عجيب و غير معمولي است
ديدي پلنگ از عكس ماهش كام ميگيرد!
بگذار هركس هر چه ميخواهد بگويد چون
عاشق، سراغِ تشت را از بام ميگيرد...
۸.۶k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲