شبت بخیر یارجان!
شبت بخیر یارجان!
این فیلم را دیروز گرفته بودم...
از حیات خلوت بیمارستان...
حوالی غروب بود که آمدم حیات پشتی...
اینجا شبیه دروازه بهشت است...
و من را یاد خودم می اندازد وقتی بین درختان بهشت قدم میزدم فارغ از تمام سختی های دنیا...
و من را یاد تو می اندازد...
و عطر موهایی که آدم را میبرد تا بهشت...
و من شک ندارم اینهمه عشق برمیگردد به روح هایی که در بهشت کنار هم قدم میزدند...
این شد که گوشی را برداشتم و از هیاهوی بهشت خیالیم تصویر گرفتم...
تا اگر یکروز یک جا بطور اتفاقی چشمم افتاد به چشمانت بی مقدمه بگویم:
سلام یارجان!
بهشت یادت هست؟!
این فیلم را دیروز گرفته بودم...
از حیات خلوت بیمارستان...
حوالی غروب بود که آمدم حیات پشتی...
اینجا شبیه دروازه بهشت است...
و من را یاد خودم می اندازد وقتی بین درختان بهشت قدم میزدم فارغ از تمام سختی های دنیا...
و من را یاد تو می اندازد...
و عطر موهایی که آدم را میبرد تا بهشت...
و من شک ندارم اینهمه عشق برمیگردد به روح هایی که در بهشت کنار هم قدم میزدند...
این شد که گوشی را برداشتم و از هیاهوی بهشت خیالیم تصویر گرفتم...
تا اگر یکروز یک جا بطور اتفاقی چشمم افتاد به چشمانت بی مقدمه بگویم:
سلام یارجان!
بهشت یادت هست؟!
۲۰.۹k
۲۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.