گفت از حالت بگو

گفت از حالت بگو؟
گفت:
دلی ویران،
سری حیران،
غمی پنهان،
تنی بی جان
دیدگاه ها (۰)

کافکا درنامه ای مینویسه:تو چاقویی هستی که من دردرون خودم می...

خسته ام حسین جان دلت نمیسوزه برام اینجوری اشک هام رو میبینی ...

چودل در دیگری بستینگاهش دار من رفتم.....

گفت از حالت بگو گفتم:دلی ویران سری حیران غمی پنهان تنی بی جا...

.گفت : از حالت بگو؟ گفتم:دلی ویران ، سری حیران، غمی پنهان،تن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط