بعدِ تو
بعدِ تو
دیگر برق چشمانم روشن نشد،
دیگر لب هایم رنگ خنده را به خود ندید،
دیگر پرواز پروانه ها را احساس نکردم،
و دیگر ضربان قلبم بی دلیل برای کسی نزد،
اما به جایش تاریکی چشمانم را در بر گرفت،
چشمانم با برق اشک جایگزین و تزیین شد،
تمام پروانه های درون دلم به خونریزی افتاده،
و در آخر دلیلِ زنده ماندن روحم از بین رفت.
دیگر برق چشمانم روشن نشد،
دیگر لب هایم رنگ خنده را به خود ندید،
دیگر پرواز پروانه ها را احساس نکردم،
و دیگر ضربان قلبم بی دلیل برای کسی نزد،
اما به جایش تاریکی چشمانم را در بر گرفت،
چشمانم با برق اشک جایگزین و تزیین شد،
تمام پروانه های درون دلم به خونریزی افتاده،
و در آخر دلیلِ زنده ماندن روحم از بین رفت.
۱۶.۵k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.