My vampire partner part : 1

اِما تروی تنها خون آشام دورگه زن باقیمانده در دنیاست
او توسط خاله های والکری اش بزرگ شده ولی خون آشام ها به دالیل مرموزانه ای به دنبال او هستند
جیمین پادشاه گرگینه ها بیش از هزار سال بدنبال جفت خودش میگردد ولی توسط دمیستریو خون آشام پادشاه ها به مدت 150 سال زندانی و شکنجه میشود تا زمانی که بوی جفتش را حس میکند و از زندان فرار میکند ولی وقتی با اِما تروی جفت حقیقی‌اش مالقات میکند و متوجه می شود کسی که بیش از هزار سال منتظرش بوده یک خون آشام ضعیف ترسو و نحیف است نمیتواند باور کند که تقدیر برایش چینین چیز تحقیر آمیزی به عنوان جفت انتخاب کرده پس تلافی تمام شکنجه ها و خشمش را بر سر اِما بیگناه فرود میاورد
شکنجه های که در عین لذت بخش بودن دردناک و اجباریست!
گاهی آتشی که استخوان هایش را میبوسید از بین میرفت این آتش برای او بود
هنوز در گوشه ی ذهنش باور داشت که قادر به منطقی فکر کردن است
آتش اوست چون قر نها با بدن نابود شده و ذهن پوسیده از آن تغذیه میکرد
مدت ها پیش بود...و چه کسی میدانست چقدر از این عذاب گذشته که خون آشام های هورد او را گیر انداخته و زیر سرداب پاریس به دام انداخته بودند
او با زنجیر مقابل سنگی ایستاده بود و با دست و پاهایش از دو طرف به سنگ قفل شده و زنجیری دور گرنش پیچیده شده بود
جلویش شکافی از جهنم قرار داشت که آتش آتش از آن فوران میکرد
در اینجا منتظر میماند و زجر میکشید
آتشی که ممکن بود شعله اش ضعیف شود... ولی هرگز مانند زندگی اش خاموش و تمام نمیشد
موجوديتش مکررا میسوخت و میمرد فقط تا وقتی که جادوانگی سرسخت و لجوجش دوباره او را زنده کند
توهمات جرئی از مجازاتش او را به حدی رساند که مراقبت از قلب خشمگینش همه ی چیزی بود که داشت
تا وقتی آن زن را حس کرد
در طول قرن ها گاهی چیزهای جدید عجیبی را از خیابان های بالای سرش شنیده بود و بوی تغییر فصل های پاریس را حس کرده بود
ولی حالا رایحه ی او...جفتش....تنها زنی که فقط برای او بوجود آمده بود را حس میکرد
تنها زنی که صدها سال بدون توقف بدنبالش بود...تا روزی که زندانی شد
در آن لحظه شعله های آتش رو به زوال رفت...آن زن جایی بالای او ایستاده بود
همین کافی بود
یک دستش دور زنجیرها پیچیده شد تا وقتی که پوستش پاره شد و از آن خون چکید سپس به بیرون تراوش کرد
هر عضله از بدن ضعیفش با هماهنگی کار میکرد تا تلاش کند تا کاری که یک ابدیت نتوانسته بود انجام دهد را حالا انجام دهد
برای آن زن هم که شده میتوانست اینکار را بکند
او باید اینکار را میکرد...در حالی که دو زنجیر را پاره کرد فریادش به سرفه تبدیل شد

های خوشگلای من اینم از پارت اول جفت خون‌آشام‌ من امیدوارم که خوشتون اومد باشه لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
دیدگاه ها (۲۱)

My vampire partner part : 2

My vampire partner part : 3

My vampire partner

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط